Part.2
#Part.2
اینجا چه خبره؟
کلمه هارو کنار هم چیدم و فقط یه کلمه به ذهنم اومد
(بار _ قرارهای مهم_ جمعه ساعت ۵_ اگه کارتو درست انجام ندی میمیری! )
خلافکار ! با این فکرم اخم غلیضی کردم و تو دلم گفتم <اینجا دیگه کجاست ؟>
مغزم در جوابم گفت : گلم اینجا تهرانه تهران "
با استرس و ترس از جام بلند شدم و نخورده لواشکارو انداختم تو سطل .
همینطور که به اونا زل زده بودم به سمت خروجی رفتم ...
داشتم از کنارشون رد میشدم که یهو برگشت نگاهمو غافلگیر کرد که شاید بعد ۲ ثانیه نگاهمو دزدیدم
شاید ۲ قدم رفتم که داد زد :
هوی ! با توام"
- چته ؟
- بیا اینجا !
- چرا ؟ کارتون چیه ؟
- بتمرگ بیا اینجا !
- برو بابا !
و سعی کردم هرچه زودتر ازش دور بشم
مچ دستمو از پشت گرفت و کوبیدم به کاپوت ماشینش و با توجه به اطرافش چاقو وگزاشت زیرر گلوم و پر حرص همونجور که دندوناشو میسایید غرید :
منو خر فرض نکن دیوث ! زر بزن بگو چی شنیدی !
- چتونه آقا من ... من به خدا هیچی نشنیدم ولم کنید
و سعی کردم دستم و از دستش بیرون بکشم ولی زور من کجا و زور اون نره غول کجا "
دستمو سفت تر از قبل گرفت و گفت :
- وول نخور بچه یا جوابمو میدی یا خط خطیط میکنم که یادت نره به کی گفتی "نه" و جوابشو ندادی ! یالا بگو
- ولم کن ! من اعصابم خراب بود اخم کرده بودم داشتم رد میشدم چرا پاچه میگیری؟
- منو میخوای بپیچونی؟ تو حتی گوشیتم زنگ نخورد یه چی شنیدی از حرفام عزیزم!
سه ثانیه بهت وقت میدم تا زرتو بزنی نگی به راحتی کشته میشی 1 ...... 2 .....
- میگم میگم فقط همین چند کلمه رو شنیدم.
[بار ،قرار مهم ،جمعه ساعت ۵ ، اگه کارتو درست انجام ندی میمیری ] همین به مولا همین !
ولم کردم پشت بهم لعنتی زیر لب گفت
- شاهرخ
- جانم آقا ؟!
- ببرش عمارت من تا آخر شب نمیام
جیغ زدم :
- چییییی
دویدم که فرار کنم که دوباره بازومو گرفت و گفت تو هیچ قبرستونی نمیری فعلا مهمون منی !
جیغ زدم :
ولم کن عوضضیییی
یه چک زد تو گوشم و گفت .....
نظرتون و درمورد پارت بگین 🤎🤍
اینجا چه خبره؟
کلمه هارو کنار هم چیدم و فقط یه کلمه به ذهنم اومد
(بار _ قرارهای مهم_ جمعه ساعت ۵_ اگه کارتو درست انجام ندی میمیری! )
خلافکار ! با این فکرم اخم غلیضی کردم و تو دلم گفتم <اینجا دیگه کجاست ؟>
مغزم در جوابم گفت : گلم اینجا تهرانه تهران "
با استرس و ترس از جام بلند شدم و نخورده لواشکارو انداختم تو سطل .
همینطور که به اونا زل زده بودم به سمت خروجی رفتم ...
داشتم از کنارشون رد میشدم که یهو برگشت نگاهمو غافلگیر کرد که شاید بعد ۲ ثانیه نگاهمو دزدیدم
شاید ۲ قدم رفتم که داد زد :
هوی ! با توام"
- چته ؟
- بیا اینجا !
- چرا ؟ کارتون چیه ؟
- بتمرگ بیا اینجا !
- برو بابا !
و سعی کردم هرچه زودتر ازش دور بشم
مچ دستمو از پشت گرفت و کوبیدم به کاپوت ماشینش و با توجه به اطرافش چاقو وگزاشت زیرر گلوم و پر حرص همونجور که دندوناشو میسایید غرید :
منو خر فرض نکن دیوث ! زر بزن بگو چی شنیدی !
- چتونه آقا من ... من به خدا هیچی نشنیدم ولم کنید
و سعی کردم دستم و از دستش بیرون بکشم ولی زور من کجا و زور اون نره غول کجا "
دستمو سفت تر از قبل گرفت و گفت :
- وول نخور بچه یا جوابمو میدی یا خط خطیط میکنم که یادت نره به کی گفتی "نه" و جوابشو ندادی ! یالا بگو
- ولم کن ! من اعصابم خراب بود اخم کرده بودم داشتم رد میشدم چرا پاچه میگیری؟
- منو میخوای بپیچونی؟ تو حتی گوشیتم زنگ نخورد یه چی شنیدی از حرفام عزیزم!
سه ثانیه بهت وقت میدم تا زرتو بزنی نگی به راحتی کشته میشی 1 ...... 2 .....
- میگم میگم فقط همین چند کلمه رو شنیدم.
[بار ،قرار مهم ،جمعه ساعت ۵ ، اگه کارتو درست انجام ندی میمیری ] همین به مولا همین !
ولم کردم پشت بهم لعنتی زیر لب گفت
- شاهرخ
- جانم آقا ؟!
- ببرش عمارت من تا آخر شب نمیام
جیغ زدم :
- چییییی
دویدم که فرار کنم که دوباره بازومو گرفت و گفت تو هیچ قبرستونی نمیری فعلا مهمون منی !
جیغ زدم :
ولم کن عوضضیییی
یه چک زد تو گوشم و گفت .....
نظرتون و درمورد پارت بگین 🤎🤍
۳.۰k
۱۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.