وقتی به تو فکر نمی کنم انگار چیزی گم کرده ام

وقتی به تو فکر نمی کنم انگار چیزی گم کرده ام
و وقتی هم بهت فکر می کنم انگار چیزی گیر کرده تو گلوم.
 دیشب رفتم توی حیاط، زیر بارون.
همین طور با خودم اسم ات رو صدا می زدم.
چادرم خیس خیس شده بود. 
فکر می کردم اگه روزی بمیرم و تو خبر نداشته باشی چی؟
اگه زن کس دیگه ای بشم چی؟ 
کاش می تونستم دوست ات نداشته باشم.
کاش توفانی می اومد و همه چیز رو با خودش می برد.
دیدگاه ها (۱)

باز ای الهه ی ناز با دل من بساز    کین غم جانگداز برود زبرمگ...

چه فرقی میکند کافه ویونا نشسته باشی یا همین قهوه خانه ی نزدی...

از یک جایی به بعد یاد می گیری که دیگر خودت را درگیر "دوستت د...

‍ دوستان مهربان به زیبایی گل شکی نیستاما زیباتر ازگل شمایی...

ات تو باتلاق ذهنی گیر کرده بود این اتفاق برای نمونه ۰۰۹ خیلی...

گل وحشی منپارت ۵ ویو تهیونگات خیلی خوشگل بود، واییی چم شده ن...

خسته از سرکار برگشتم خونه . .مشغول خوردن شام بودم که داداشم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط