صبح زنی در من بیدار شد

صبح زنی در من بیدار شد
که خوابهایش
طعم لبهای تو را می داد
که دستانش رنگ موهای تو بود
که گوشهایش
هم نغمه ی صدای تو
زنی که می توانست دنیا را در مشت بگیرد
زنی که یارایش
به استواری سینه ی ستبر تو بود.
دیدگاه ها (۱)

#رمضان است و همه خوردنیان هست حرام من #غمت را چه کنم گر نخور...

ای خیره به این خیره چه زیباست نگاهت...جانم به لب آمد چه فریب...

اللیلُ تاریخُ الحنین؛ وَ انتَ لَیلی‌شب تاریخ دلتنگی‌ست؛ و تو...

بیا قبول کن ...بعضی حقیقت ها ..."تلخ" نیستند..."شورند"!مثلِ ...

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

معتاد بود. به صدا... به آغوش... به طعم شراب لب های خوش رنگ ....

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت نهم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط