پنهان p3
#درخواستی
#سه_پارتی
#هان
ویو هان سال 2025 =
بعد از اون کاری که با ا/ت کردم فک کنم دیگه ازم متنفر باشه ...الان 10 سال از اون قضیه میگذره ...هر روز تو دبیرستان باهاش بد رفتار میکردم...و سعی میکردم ازش دوری کنم ...چون عاشقش بودم ...و اون زمان فکر میکردم عاشق شدن تو این سن جرم حساب میشه ...اولش فکر میکردم یه حوص زود گذره ولی از نظر شما یه حوص 10 سال تو مغز ادم میمونه ....
راستی ...منو و ا.ت الان جفتمون ایدل هستیم و تو کمپانیه جی وای پی کار میکنیم ...هر روز و شب جلو چشمامه ...نمیتونم تحمل کنم ..احساس میکنم با اون رفتار هام ...الان تو ذهنش الان از من یه هیولا ساخته ...ولی باید شانس خودمو امتحان کنم ...به سمت اتاق تمرینشون رفتم و باید به هر بهانه ای شده اونو به یه جای خلوت میکشوندم ..وارد اتاق تمرین شدم....
هان = خانم کیم ا/ت ...جی وای پی هیونگ با شما کار داره لطفا با من بیاید ..
// ا/ت رو با خودم بردم اتاق گریم و درو پشت سرم بستم ..//
ا/ت = اقای جیسونگ چیکار میکنید...
هان = باید با همدیگه حرف بزنیم ..
ا/ت = من حرفی با شما ندارم لطفا درو باز کنید ...
هان = ا/ت لطفا ...
ا/ت = گفتم این درو باز کن ...وگرنه جیغ میزنم ...
هان = //یهو ا/ت رو به دیوار سنجاق کرد و دستشو گذاشت جل. دهن ا/ت تا جیغ نزنه ...فاصله ی صورتشون خیلی کم بود ...حدودا چند دقیقه ای به هم زل زده بودم که هان اروم دستشو از روی دهن ا/ت برداشت..//
ا/ت = حرفتو بزن ..
هان = میدونم من خیلی باهات بد رفتار کردم خیلی ممکنه اصلا ازم متنفر باشی حق داری ...ولی اینا از عمد نبود سعی کردم ازت دوری کنم ..چون ...چون دوستت داشتم ...فکر کردم فقط یه افکار بچه گونست ولی نه ...واقعیه ...ازت دوری کردم چون نمیخواستم سر بچه بازی هام اسیب ببینی ..ازت دوری کردم چ....//حرفش با حرف یوری نصفه موند//
ا/ت = برو سر اصل مطلب
هان = به هر حال خواستم شانسمو امتحان کنم ..//چشماشو میبنده و نفس عمیق میکشه و بعد چشماشو باز میکنه // میشه باهام قرار بزاری ..
// حالت ا/ت از سرد به متعجب تبدیل شد ...//
ا/ت = من....من ...ولی کمپانی ...
هان = کمپانی اصلا برام مهم نیست ..ازشون قایم میکنیم ..اصلا من استفا میدم ..
ا/ت = اره ...
هان = چی ..
ا/ت = گفتم اره باهات قرار میزارم ...
//هان محکم ا/ت رو به اغوش میکشه //
عشق اگر واقعی باشد هیچوقت پنهان نمیماند ...
#سه_پارتی
#هان
ویو هان سال 2025 =
بعد از اون کاری که با ا/ت کردم فک کنم دیگه ازم متنفر باشه ...الان 10 سال از اون قضیه میگذره ...هر روز تو دبیرستان باهاش بد رفتار میکردم...و سعی میکردم ازش دوری کنم ...چون عاشقش بودم ...و اون زمان فکر میکردم عاشق شدن تو این سن جرم حساب میشه ...اولش فکر میکردم یه حوص زود گذره ولی از نظر شما یه حوص 10 سال تو مغز ادم میمونه ....
راستی ...منو و ا.ت الان جفتمون ایدل هستیم و تو کمپانیه جی وای پی کار میکنیم ...هر روز و شب جلو چشمامه ...نمیتونم تحمل کنم ..احساس میکنم با اون رفتار هام ...الان تو ذهنش الان از من یه هیولا ساخته ...ولی باید شانس خودمو امتحان کنم ...به سمت اتاق تمرینشون رفتم و باید به هر بهانه ای شده اونو به یه جای خلوت میکشوندم ..وارد اتاق تمرین شدم....
هان = خانم کیم ا/ت ...جی وای پی هیونگ با شما کار داره لطفا با من بیاید ..
// ا/ت رو با خودم بردم اتاق گریم و درو پشت سرم بستم ..//
ا/ت = اقای جیسونگ چیکار میکنید...
هان = باید با همدیگه حرف بزنیم ..
ا/ت = من حرفی با شما ندارم لطفا درو باز کنید ...
هان = ا/ت لطفا ...
ا/ت = گفتم این درو باز کن ...وگرنه جیغ میزنم ...
هان = //یهو ا/ت رو به دیوار سنجاق کرد و دستشو گذاشت جل. دهن ا/ت تا جیغ نزنه ...فاصله ی صورتشون خیلی کم بود ...حدودا چند دقیقه ای به هم زل زده بودم که هان اروم دستشو از روی دهن ا/ت برداشت..//
ا/ت = حرفتو بزن ..
هان = میدونم من خیلی باهات بد رفتار کردم خیلی ممکنه اصلا ازم متنفر باشی حق داری ...ولی اینا از عمد نبود سعی کردم ازت دوری کنم ..چون ...چون دوستت داشتم ...فکر کردم فقط یه افکار بچه گونست ولی نه ...واقعیه ...ازت دوری کردم چون نمیخواستم سر بچه بازی هام اسیب ببینی ..ازت دوری کردم چ....//حرفش با حرف یوری نصفه موند//
ا/ت = برو سر اصل مطلب
هان = به هر حال خواستم شانسمو امتحان کنم ..//چشماشو میبنده و نفس عمیق میکشه و بعد چشماشو باز میکنه // میشه باهام قرار بزاری ..
// حالت ا/ت از سرد به متعجب تبدیل شد ...//
ا/ت = من....من ...ولی کمپانی ...
هان = کمپانی اصلا برام مهم نیست ..ازشون قایم میکنیم ..اصلا من استفا میدم ..
ا/ت = اره ...
هان = چی ..
ا/ت = گفتم اره باهات قرار میزارم ...
//هان محکم ا/ت رو به اغوش میکشه //
عشق اگر واقعی باشد هیچوقت پنهان نمیماند ...
- ۸.۶k
- ۲۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط