پنهان p1

#درخواستی
#سه_پارتی
#هان

پنهان

ویو ا/ت و هان سال 2006 =
ا/ت = هانیییییییییییییییییی ....
هان = بله ...
ا/ت = بیا بریم توپ بازی کنیم ...
هان = بریم ...ا/ت
ا/ت =بله ...
هان = میخواید خونتونو عوض کنید ...
ا/ت = اره ...//با حالت ناراحت // ولی وایمستن مهد کودکم تموم بشه بعد ...
هان = //بغضی// ولی من نمیخوام تو بری ...
ا/ت = هی هانی ...گریه نکن ....ما همیشه با هم دوست میمونیم ... //بغض//
هان = قول
ا/ت = قول
//بعد همدیگه رو بغل میکنن و میرن سر بازیشون...همنیطور که اون دوتا فسقلی داشتن با هم بازی میکردن پدر و مادرشون داشتن از پنجره ی خونه نگاه میکردن ...و با هم حرف میزدن..//
م . هان = میگم ...اگه یه روز پسرم ...دخترتو بخواد قبولش میکنی ...
م . ا/ت = اره ...کی بهتر از هان ...خیلی هم بهم میان ...
ب . ا/ت = من دخترمو به این نمیدم ...
ب . هان = خیلی هم دلت بخواد ..پسر دست گلم بیوفته دست تو نفله میشه ...
م . ا/ت = یاااا اقایون کم چرت و پرت بگین ...ما تصمیم میگیریم و نظر ما هم مثبته و تمام ..
م . هان = باریکلا دختر ...
............................................................................................................................................
ویو ا/ت سال 2015 =
وایییییییی خیلی ذوق دارم بلاخره بعد از 9 سال قراره دوست قدیمیم رو ببینم ...تو این 9 سال که رفته بودیم نیویورک خیلی خوش گذشت ...ولی هیچوقت نتونستم هان رو فراموش کنم ...امیدوارم اونم منو فراموش نکرده باشه ...نه نه اون به من قول داده ...حالا ولش کن ...
حالا ولش کن ...وسایلامو جمع کردم و همراه پدر و مادرم رفتیم فرودگاه ...اسم پروازمون رو اعلام کردن ...سوار هواپیما شدیم ...حدودا 3 ساعت گذشت رسیدیم کره ...واییی محله ی قدیمی ...اصلا دل تو دلم نیست هان رو ببینم ...سوار ماشین شدیم و به سمت خونه ی هان حرکت کردیم ..رسیدیم جلو در ...ولی این اون خونه ی قدیمی نیست ...الان عمارت شده...وارد عمارت شدیم ...مادر و پدر هان رو دیدم اما خودشو ...نه...
م . هان = وایییی دخترم چقدر بزرگ شدی //بغلش میکنه // دلم برات خیلی برات تنگ شده بود ...
ا/ت = منم همینطور
//سلام و احوال پرسی کردن تموم شد رفتن داخل و نشستن //
ا/ت تو ذهنش =وایی خدا خجالت میکشم بپرسم هان کجاست ...
//که یهو مامان ا/ت پرسید //
م . ا/ت = گل پسرتون کجاست ...
م . هان = باشگاه ...
م . ا/ت = باشگاه چی ...
م .هان =بسکتبال ..الان میرسه ...
//یهو در خونه باز میشه و هان وارد میشه //
دیدگاه ها (۳)

پنهان p2

پنهان p3

ناگهانی p3

ناگهانی p2

⁴⁷پنج سال بعد...... ا/تم:وسایلتون رو جمع کردید؟ ا/ت: اره م:...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط