جمعه ها

جمعه ها
انگار دلم مستقل میشود،
خود مختار میشود
می رود و می آید و خودش را به در و دیوار می کوبد
به یاد می آورد،
خاطره هم می زند،
معجونی می سازد که سر دلمان بماند!

جمعه ها شب دلم در دلش رخت می شوید،
دلش هم در من!
جمعه ها شب دلم جایت را خالی میکند و یواشکی هایش را هوار میزند!
ولی خب...
ما که تحویل نمی گیریم ذلیل مرده را!
ما که از این دنیا زیاد کشیدیم عزیز
این یکی هم...

#حامد_نیازی
دیدگاه ها (۳)

عزیز بومی ای هم قبیلهرو اسب غربت چه خوش نشستیتو این ولایت ای...

بهار بهار صدا همون صدا بود صدای شاخه ها و ریشه ها بود بهار ب...

آدمایی که جای حرف زدن می نویسن، خطرناکن!درست مثل همون مصدوما...

خوشحالم کهساعتها رو جلو کشیده اند!حالا یک ساعتکمتر از همیشه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط