پارت

#پارت_۴۱
#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان

زنگ زدم به متین که بعد از دو بوق جواب داد

متین: داریم میایم
ارسلان : نه متین ببین بیا خونه ما داریم میریم خونه
متین : چرا خونه بیا بریم کافه دیگه

یه نگاه به ساعتم کردم ساعت ۱۰ و نیم بود

ارسلان : متین ساعت ده نیم الان بچه ها بستن
متین : اوکی پس بیا بریم رستوران مهمون ممد😉

ممد از اونور داد زد
ممد : هووووووووو چیه از خودت داری میگی بیشور به من چه
متین : 😂😂
نه دیگه مهمونت
ارسلان : راس میگه ممد خسیس بازی در نیار دیگه
ممد : تو حرف مفت نزن
نیکا : ممددددددد باید شام بدی آی شام بدی
ممد باید شام بده آی شام بده

همه شروع کردیم به خوندن که دیگه واقعا حرس ممد دراومد

ممد : ای خدا باشه باشه شام مهمون من
متین : آفرین بچه خوب
ارسلان : 😂😂
خو اوکی حالا کجا میخوای شام بدی ممد
دیانا: من یه جای خوب میشناسم کباباش عالیه بریم اونجا
متین: اوک فقط کجا همدیگه رو ببینیم؟!
دیانا : بیاین همون سمت بهرام اینا باشین بهتون زنگ میزنیم
متین: باش فعلا
ارسلان: بای
دیدگاه ها (۲)

#پارت_۴۲#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بماننیکا : رفتیم به سمت بهرام ...

#پارت_۴۳#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمانمتین : رفتیم تو مغازه و یه...

الهی🥲🥲#جیمین#BTS

دهنت سرویسسسسس😂😂😂این چه ادیتیه آخه لامصب😂#BTS

رمان بغلی من پارت ۴۰دیانا: خوب زشت نیست منو یاشار بریم فقط ا...

خون آشام وحشی من_آخه چرا؟+نمی‌تونستم بگم خب _خجالت نکش خب ال...

پارت ۸۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط