پارت

#پارت_۴۲
#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان

نیکا :
رفتیم به سمت بهرام
زیاد اونجا رو نمی‌شناختم ولی میدونستم خونه های خوبی داره

نیکا : متین بهرام چه جور جایی؟
متین : محله ی خوبی برای زندگی هست ساختمون های محکمی داره ولی خیلی شلوغه محلش
نیکا : اوهوم

ممد : حالا دیانا ی بیشورم نه گذاشت نه برداشت اد کباب
متین : اه ممد یه شام میخوای بدیا چقد غر میزنی حالا خوبه بقیه بچه ها نیستن
ممد : نه تعارف نکن میخوای باشن؟
متین : 😂😐
نیکا : ممد واقعا فک نمیکردم انقدر خسیس باشیاااا
ممد : بابا آخه....
نیکا : باشه باشه حالا نمیخواد دلیل بیارییییی
متین : آهنگ بزارم؟
نیکا : نه بلوتوث وص کن من میزارم
متین : اوک♡

بعد از ۵ دیقه رسیدیم دم بهرام

نیکا : ممد من گوشیم خاموش شد یه زنگ بزن به ارسلان
ممد : باش


ممد :
زنگ زدم به ارسی که سریع جواب داد

ارسلان : ممد کجایین؟
ممد : دم یه رستورانی هس نوشته کباب آقا جون
دیانا : اِ همونه
ارسلان : اوک.... اِ اون شمایید اون ور خیابون

سمت چپم رو دیدم که دیانا دس تکون داد
متینم یه دستی تکون داد و از ماشین پیدا شدیم

اونا هم از ماشین پیدا شدن و بعد از سلام و علیک رفتیم تو مغازه
دیدگاه ها (۹)

#پارت_۴۳#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمانمتین : رفتیم تو مغازه و یه...

چه رنده😂😂

#پارت_۴۱#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمانزنگ زدم به متین که بعد از ...

الهی🥲🥲#جیمین#BTS

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط