این اتفاق یه سال پیش افتاد برام😂😂
این اتفاق یه سال پیش افتاد برام😂😂
من همیشه عصرها عادت داشتم داخل پذيرايی و روی مبل میخوابیدم
اما یه بار اصلا لباسم خوب نبود و یهو پسر عمه هام و عمه هام و خاله هام و پسرخاله هام با شوهرعمه ها و شوهرخاله هام اومدن
منم خواب انگار اصلا تو این دنیا نبودم😂😂
یهو دیدم تو بغل یکیم
چشم وا کردم دیدم داداشم رادین
بردم گذاشتم تو اتاق گفت پاشو خنگول خانم لباس عوض کن گلی مهمون اومده
منم سریع گفتم منو دیدن گفت تا مامان داشت احوال پرسی میکرد منم تورو بغل کردم اوردمت😂😂😂😂😂😂😂😂
من همیشه عصرها عادت داشتم داخل پذيرايی و روی مبل میخوابیدم
اما یه بار اصلا لباسم خوب نبود و یهو پسر عمه هام و عمه هام و خاله هام و پسرخاله هام با شوهرعمه ها و شوهرخاله هام اومدن
منم خواب انگار اصلا تو این دنیا نبودم😂😂
یهو دیدم تو بغل یکیم
چشم وا کردم دیدم داداشم رادین
بردم گذاشتم تو اتاق گفت پاشو خنگول خانم لباس عوض کن گلی مهمون اومده
منم سریع گفتم منو دیدن گفت تا مامان داشت احوال پرسی میکرد منم تورو بغل کردم اوردمت😂😂😂😂😂😂😂😂
۸.۹k
۰۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.