My sweet childhood love

My sweet childhood love
Part 4

کاملا اماده شده بود و در اخر یه تینت قرمز دلبری زد و عطر دخترونش رو زد و راهی پله ها شد
اتاق هایی که درحال اماده شدن بودن الان کاملا اماده بودن
غذاها اماده بودن و خدمتکارا در حال چیدن میوه و شیرینی بودن همه جا برق میزد و کل چراغای عمارت روشن بودن
اتگار فرد خاصی قرار بود بیاد
مینهو تی شرت و شلوار مشکی پوشیده بود و مادرش یه لباس سفید محترمانه ای پوشیده بود و ظاهرا پدرش توی اتاق کارش بود
ات: فرد خاصی قراره بیاد اینقد چیز میز اماده کردین ؟
شونه های دخترش رو گرفت
م ات : چیزی نمونده تا بیان خودت میفهمی کین !
هر چقدر که فکر میکرد اصلا به ذهنش نمیرسید که ممکنه کی باشه
اینقد درگیر افکارش بود که تهش به یه نتیجه ای رسید
"حتما خاله داره از خارج میاد اره فقط اونه که از راه دور همیشه میاد "
زنگ در به گوش همه خورد ضربان قلبش به طرز عجیبی بالا رفت
مادر و پدرش و برادرش به احترام مهمان بلند شدن تا در رو باز کنن ات هم بلند شد
برادرش در رو باز کرد اون که پشت مادرش ایستاده بود یکم اینور رفت پدر و مادرش اماده ی استقبال از مهمونا بودن
با چیزی که دید شوکه شد
خانواده پارک بودن
خانم پارک ات رو بقل کرد و ات هم متقابلا بغلش کرد
خانم پارک : وای دخترم چه بزرگ شده چه خوشگل شده خوبی عزیزم؟دلم برات تنگ شده بود
ات: ممنونم خاله حال شما خوبه ؟
ازش جدا شد که اقای پارک به اغوش کشیدش
اقای پارک : کوچولوم چه بزرگ شده



#Kimhaijin
دیدگاه ها (۹)

قشنگه ؟☹😅

My sweet childhood love Part 3 اون فقط یه همبازیه چرا ات این...

قلبتو دژدیدمم😝😝@akrmhajywnd8

My sweet childhood lovePart 1مثل همیشه با بهترین دوستش ،همبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط