اون قدیما ...میگن یه نفروقتی که واقعا میخواست اراده کنه م
اون قدیما ...میگن یه نفروقتی که واقعا میخواست اراده کنه میومد با دستانی نوازشت و سرگرم و معطوف به خودش میکرد و با دستان پنهان دیگرش که نه اثر انگشتی داشت نه ملموس ازاونور با پنبه سرتو میبرید و خفه ات میکرد...و به این میگفتن مرگ خاموش....
۲۶۵
۰۷ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.