سناریو از مایکی
سناریو از مایکی
اولین دیدار
از زبان آ.ت
توی کلاس روی نیمکتم نشسته بودم . معلم وارد کلاس شد .
معلم : کنیچیوا مینا سان
بچه ها : اوهایو سنسه سان
معلم : خب بچه ها امروز بهمون یه دانش آموز جدید اضافه میشه .
*به بیرون اشاره میکنه
معلم : بیا تو
*پسری با موهای بلوند و چشمای مشکی وارد میشه .
وقتی وارد شد همهمه ای توی کلاس شروع شد
بعضی بچه ها : وای اون رهبر تومانه .
یکی دیگه : من که شنیدم خیلی پسر قلدر و قوی ایه
یکی دیگه : میگن رهبر بزرگترین باند ژاپنه
مایکی ؟ اون دیگه کیه ؟
یهو دوستم در گوشم گفت : مگه نمیدونی اون کیه ؟ اون رهبر بزرگ ترین باند ژاپنه . مایکی شکست ناپذیر .
اه اه حتما خیلی قلدر و بی تربیته . من که به چپم میگیرمش
معلم : ساکتتتتت . خب خودتو معرفی کن
مایکی : اهایو مینا سان . واتاشی وا سانو مانجیرو دس . ملقب به مایکی شکست ناپذیر . * لبخند چشم بسته امیدوارم بتونیم با هم دوستای خوبی باشیم .
معلم : خیلی خب . میتونی بشینی بغل ا.ت
چی ؟ وات د ؟ چرا اومد اد رو من زوم کرد ؟ هوفففف . خیلی خب آروم باش و هر سوالی که کرد با خوتسردی جوابشو بده
مایکی : سلام .
با خونسردی گفتم : سلام
مایکی دستشو اورد جلو .
مایکی : * لبخند چشم بسته امیدوارم بتونیم دوستای خوبی باشیم .
با خونسردی گفتم : نمیدونم فعلا که باید فک کنم
یکم خورد تو ذوقشو ناراحت شد و کتابشواز توی کیفش دروورد و منم از بغل چشمم بهش نگاه میکردم . بعد کلاس توی زنگ تفریح یه پسر اومد جلومو گرفت
اون پسر : هه .... نگاش کن دختره ی آشغالیو نگا کن
دخترا بهش خندیدن
یهو هینا و اما از جمعیت رد شدن و اومدن سمتم و جلوم وایسادن
پسره : اوهو پس سطل آشعالمون چن تا اشغال دیگه عم جمع کرده .
هینا : خفه شو
اما : فقط اگه برادرم بفهمه ...
برادرت کیه ؟
اما : هوم ؟ ا...آها ... امممم .... مایکیه
چی ؟
اما : میشناسیش ؟
بغل دستیمه
اما : چییییی
یهو پسره میخواست مشت بزنه توی دهن ا.ت و هینا و اماعم وقت نداشتن که جلوشو بگیرن که یهو ....
خب بچه ها اینم از اولین پارت از مایکی
دوست داشتید ؟
اگه مایل به پارت دوم هم هستین این پستو حداقل تا ۵ تا لایک برسونید
مرسی ☺💜
اولین دیدار
از زبان آ.ت
توی کلاس روی نیمکتم نشسته بودم . معلم وارد کلاس شد .
معلم : کنیچیوا مینا سان
بچه ها : اوهایو سنسه سان
معلم : خب بچه ها امروز بهمون یه دانش آموز جدید اضافه میشه .
*به بیرون اشاره میکنه
معلم : بیا تو
*پسری با موهای بلوند و چشمای مشکی وارد میشه .
وقتی وارد شد همهمه ای توی کلاس شروع شد
بعضی بچه ها : وای اون رهبر تومانه .
یکی دیگه : من که شنیدم خیلی پسر قلدر و قوی ایه
یکی دیگه : میگن رهبر بزرگترین باند ژاپنه
مایکی ؟ اون دیگه کیه ؟
یهو دوستم در گوشم گفت : مگه نمیدونی اون کیه ؟ اون رهبر بزرگ ترین باند ژاپنه . مایکی شکست ناپذیر .
اه اه حتما خیلی قلدر و بی تربیته . من که به چپم میگیرمش
معلم : ساکتتتتت . خب خودتو معرفی کن
مایکی : اهایو مینا سان . واتاشی وا سانو مانجیرو دس . ملقب به مایکی شکست ناپذیر . * لبخند چشم بسته امیدوارم بتونیم با هم دوستای خوبی باشیم .
معلم : خیلی خب . میتونی بشینی بغل ا.ت
چی ؟ وات د ؟ چرا اومد اد رو من زوم کرد ؟ هوفففف . خیلی خب آروم باش و هر سوالی که کرد با خوتسردی جوابشو بده
مایکی : سلام .
با خونسردی گفتم : سلام
مایکی دستشو اورد جلو .
مایکی : * لبخند چشم بسته امیدوارم بتونیم دوستای خوبی باشیم .
با خونسردی گفتم : نمیدونم فعلا که باید فک کنم
یکم خورد تو ذوقشو ناراحت شد و کتابشواز توی کیفش دروورد و منم از بغل چشمم بهش نگاه میکردم . بعد کلاس توی زنگ تفریح یه پسر اومد جلومو گرفت
اون پسر : هه .... نگاش کن دختره ی آشغالیو نگا کن
دخترا بهش خندیدن
یهو هینا و اما از جمعیت رد شدن و اومدن سمتم و جلوم وایسادن
پسره : اوهو پس سطل آشعالمون چن تا اشغال دیگه عم جمع کرده .
هینا : خفه شو
اما : فقط اگه برادرم بفهمه ...
برادرت کیه ؟
اما : هوم ؟ ا...آها ... امممم .... مایکیه
چی ؟
اما : میشناسیش ؟
بغل دستیمه
اما : چییییی
یهو پسره میخواست مشت بزنه توی دهن ا.ت و هینا و اماعم وقت نداشتن که جلوشو بگیرن که یهو ....
خب بچه ها اینم از اولین پارت از مایکی
دوست داشتید ؟
اگه مایل به پارت دوم هم هستین این پستو حداقل تا ۵ تا لایک برسونید
مرسی ☺💜
۶.۴k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.