شکلات تلخ پارت ۲
شکلات تلخ پارت ۲
تو کلاس سنگینی نگاه ینفرو رو خودماحساس میکردم تا اینکه کلاس تموم شد ۳تا دختر اومدن کنارم وایستادن .یکیشون بهم سلام کرد منم بهش سلام کردم به بقیشونم کردم . اسممو ازم پرسیدن خودشونم اسمشونو بهم گفتن . یونا:من یونا هستم از اشناییت خوشبختم . ا.ت:منم همینطو .السا :دوستام السا صدام میکنن تو هم همینطوری صدام کنه باشه .ا.ت:اوکی . لیسون :منم لیسونم واقعا خیلی خوشحالم که به این مدرسه اومدی . السا :هی دختر تو خیلی شجاعی .ا.ت:چرا ؟ . لیسون :ینی میخوای بگی کار امروزتو فراموش کردی . ا.ت:اهاااا اون خب حقش بود پسره ... جلو دهنمو گرفتن .یونا :دیوونه شدی . ا.ت:من نمیفهمم اخه شما چرا باید از اون بترسین . السا:پووووووف همه ازش میترسن چون اون تا اومد حرفشو بزنه ۵ تا پسر اومدن پیشمون . وای خدا باز که همون پسرست اومد روبه روم واییتاد اون چندتا هم کنارش السا یونا لیسون هم رفتن پشتم . یکی از پسرا یه زر مفتی زد که دلم میخواستم بزنم لای پاش تا .... پسر:هی امروز دیگه زیادی جنده بازب در اوردی . ا.ت:جنده جد و ابادته پسره عوضی پسر:چی..... تو الان چه زری زدی میخواست بیاد بزنم که همون پسره جلوشو گرفت . کوک:هی تو میخوای اونو بزنی اصلا چنین ادمایی ارزش زدن دارن ؟دیگه زیادی رو مخم بود ا.ت:فکر کردی کی هستی که چنین زرایه مفتی میزنی الان احساس شاخ بودن میکنی ههه اومد جلوم خیلی نزدیکم بود کوک:فکر نکن کار امروزتو فراموش میکنم چنان تلافی میکنم نفهمی چی شده . بعدم یه پوز خند بهم زدو رفت .ا.ت:پسره عوضی فکر کرده کیه اشغال . لیسون :هی بس کن ما دیگه باید بریم . ا.ت:اوکی بای اونا رفتن فقد من موندم که بعد چند دقیقه خواستم برم دستگیره درو باز کردم که یه سطل اب ریخت رو کلم خشکم زده بود میدونستم کار کیه اون کثافت خودشم اومد . کوک:اوه اوه ببینش تورو خدا چرا مثل موش اب کشیده شدی ها . هیچی نگفتم ولی عصابم خیلی تخمی بودتاخونه یخ زدم بدو بدو میکردم و همش داد میزدم از سرما اشکم در اومده بود رفتم خونه همش سرفه میکردم لباسامو در اوردم . مامان:ا.ت خوبی چرا اینطوری شدی . ا.ت :مامان خواهش میکنم برو بیرون . مامان:اخه ا.ت ... ا.ت:مامان خواهش میکنم .رفت بیرون نشستم رو تخت خیلی عصبی بودم اگه سرما میخوردم چی نشستم کلی نقشه کشیدم که باهاش چیکار کنم . ا.ت:خب فردا کارت تمومه پسره گنده دماغ . دراز کشیدم سریع خوابم برد صبح با الارم گوشیم بلند شدم . ا.ت:خب دختر تو امروز خیلی کارا داری پس فایتینگ .
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
تو کلاس سنگینی نگاه ینفرو رو خودماحساس میکردم تا اینکه کلاس تموم شد ۳تا دختر اومدن کنارم وایستادن .یکیشون بهم سلام کرد منم بهش سلام کردم به بقیشونم کردم . اسممو ازم پرسیدن خودشونم اسمشونو بهم گفتن . یونا:من یونا هستم از اشناییت خوشبختم . ا.ت:منم همینطو .السا :دوستام السا صدام میکنن تو هم همینطوری صدام کنه باشه .ا.ت:اوکی . لیسون :منم لیسونم واقعا خیلی خوشحالم که به این مدرسه اومدی . السا :هی دختر تو خیلی شجاعی .ا.ت:چرا ؟ . لیسون :ینی میخوای بگی کار امروزتو فراموش کردی . ا.ت:اهاااا اون خب حقش بود پسره ... جلو دهنمو گرفتن .یونا :دیوونه شدی . ا.ت:من نمیفهمم اخه شما چرا باید از اون بترسین . السا:پووووووف همه ازش میترسن چون اون تا اومد حرفشو بزنه ۵ تا پسر اومدن پیشمون . وای خدا باز که همون پسرست اومد روبه روم واییتاد اون چندتا هم کنارش السا یونا لیسون هم رفتن پشتم . یکی از پسرا یه زر مفتی زد که دلم میخواستم بزنم لای پاش تا .... پسر:هی امروز دیگه زیادی جنده بازب در اوردی . ا.ت:جنده جد و ابادته پسره عوضی پسر:چی..... تو الان چه زری زدی میخواست بیاد بزنم که همون پسره جلوشو گرفت . کوک:هی تو میخوای اونو بزنی اصلا چنین ادمایی ارزش زدن دارن ؟دیگه زیادی رو مخم بود ا.ت:فکر کردی کی هستی که چنین زرایه مفتی میزنی الان احساس شاخ بودن میکنی ههه اومد جلوم خیلی نزدیکم بود کوک:فکر نکن کار امروزتو فراموش میکنم چنان تلافی میکنم نفهمی چی شده . بعدم یه پوز خند بهم زدو رفت .ا.ت:پسره عوضی فکر کرده کیه اشغال . لیسون :هی بس کن ما دیگه باید بریم . ا.ت:اوکی بای اونا رفتن فقد من موندم که بعد چند دقیقه خواستم برم دستگیره درو باز کردم که یه سطل اب ریخت رو کلم خشکم زده بود میدونستم کار کیه اون کثافت خودشم اومد . کوک:اوه اوه ببینش تورو خدا چرا مثل موش اب کشیده شدی ها . هیچی نگفتم ولی عصابم خیلی تخمی بودتاخونه یخ زدم بدو بدو میکردم و همش داد میزدم از سرما اشکم در اومده بود رفتم خونه همش سرفه میکردم لباسامو در اوردم . مامان:ا.ت خوبی چرا اینطوری شدی . ا.ت :مامان خواهش میکنم برو بیرون . مامان:اخه ا.ت ... ا.ت:مامان خواهش میکنم .رفت بیرون نشستم رو تخت خیلی عصبی بودم اگه سرما میخوردم چی نشستم کلی نقشه کشیدم که باهاش چیکار کنم . ا.ت:خب فردا کارت تمومه پسره گنده دماغ . دراز کشیدم سریع خوابم برد صبح با الارم گوشیم بلند شدم . ا.ت:خب دختر تو امروز خیلی کارا داری پس فایتینگ .
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
۱۵.۳k
۰۷ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.