من “حافظ” عشق تو و دیوانه ی فالت
من “حافظ” عشق تو و دیوانه ی فالت
من “مولوی” عهد تو با شوق وصالت
“وحشی” شدن از مستی رخسار تو بوده
“اهلی” شدم از مزه ی لب های زلالت
“سعدی” ز “گلستان” نگاه تو شکفته
“بستان” شده افکار من از فکر و خیالت
از رایحه ی عشق تو “عطار” ،شدم من
“لاهوتی” منظومه ی چشمان و جمالت
بر نظم “نظامی” بنویسم همه شب از
لیلی پریشان شده مجنون ز کمالت
“طاهر” شدم آواره و سرگشته ی عشقت
این دل به تمنای تو و وصل محالت
“هیرش” شده شاعر که فقط از تو سرآید
از روی تو وموی تو،ابروی هلالت
من “مولوی” عهد تو با شوق وصالت
“وحشی” شدن از مستی رخسار تو بوده
“اهلی” شدم از مزه ی لب های زلالت
“سعدی” ز “گلستان” نگاه تو شکفته
“بستان” شده افکار من از فکر و خیالت
از رایحه ی عشق تو “عطار” ،شدم من
“لاهوتی” منظومه ی چشمان و جمالت
بر نظم “نظامی” بنویسم همه شب از
لیلی پریشان شده مجنون ز کمالت
“طاهر” شدم آواره و سرگشته ی عشقت
این دل به تمنای تو و وصل محالت
“هیرش” شده شاعر که فقط از تو سرآید
از روی تو وموی تو،ابروی هلالت
۲.۰k
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.