رحم کن ای بیمروت ای زمان

رحم کن! ای بی‌مروّت! ای زمان!
لحظه‌ای در جایِ خود، ثابت بمان!

این‌که با خود می‌بَری، عمرِ من است
ساعتی خود را رفیقِ من بدان!

من جوانم، آرزو دارم رفیق!
درک کن! تشویش را از من بران!

بی‌خیالی طی بُکن! یک کم بخواب!
یک ترانه، بی‌ریا با من بخوان!

چشمکی مستانه بر مستی بزن!
حالِ خوبم را بِبر تا آسِمان!

عقربه‌ها خواهرانِ عقرب‌اند
دوری از این قوم کن، ای جانِ جان!

عاقبت عُمر تو هم سر می‌رسد
کاش باشی با من وُ ما مهربان!
دیدگاه ها (۲)

باز ای دل ، دل دیوانه هوا زد به سرت ؟کرده ای باز فراموش همه ...

فواره وار سر به هوایی و سر به زیرچون تلخی شراب دل آزار و دلپ...

عشق میخواهم ولی همراه اشک و آه نه!رشتهء مستحکمی، بازی باد و ...

من “حافظ” عشق تو و دیوانه ی فالتمن “مولوی” عهد تو با شوق وصا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط