تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم

💔 تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم
💔 هیچکس مرا به یاد نمی آورد
💔 این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی
💔 و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم .
دیدگاه ها (۱)

ای چشم خمارین تو و افسانه نازتوی زلف کمندین من و شبهای درازت...

♠ 🎗 می خواهم "عشــــق" بمان♠ 🎗 هدیه لبهایِ تـــــوست ♠ 🎗 می ...

‍ ‍ تو دلت سنگ و دلم چشم بہ در دوختہ استنزن آتش بہ درختے ڪہ ...

سرگیجه دارم همچون آدمی مست!مثل یک چرخ و فلک دورت میگردماین ر...

شوهر دو روزه. پارت۵۴

تو را به سبک خودم دوست دارممن دنباله‌ روی عشق دیگران نیستمفک...

🌿 پست‌های ویژه 🌿🌿 در ژرفای درد، نوری پنهان است 🌿✨فصل دوم — ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط