+هقق هققق چ.چشم
+هقق هققق چ.چشم
_ خوبه انقدر هم آبغوره نگیر
+ چشم
_ رفتمبیرون و به یکی از بادیگارد ها گفتم چند تا لبلس دخترونه بگیره و ببره بزاره تو اتاق اون دختره راستی اسمش و مننپرسیدم رفتم تو اتاقش دوباره
+ ترسیدم محکمدر باز شد
_ هی اسمت چیه سنت و بگو از خودت بگو
+ چ.چشم
جانگ ا.ت هستم ۲۲ سالمه پدر مادرم و تو یه تصادف تو سن ۱۸ سالگی از دست دادم همین
_ هوم خیلی خب یکی برات لباس دخترونه میاره
+م.ممنون
_ هوم دختره کوچیکی بود مامان و باباش و تو ۱۸ سالگی از دست داده خیلی دلم براش میسوزه برای خدمتکاری خیلی کوچیک بود هیی منچم شده چرا دلم براش میسوزه
رفتم تو اتاقم کارام و انجام دادم و شب شد رفتم تو اتاق ا.تتا ببینم چی کار میکنهخواب بود رفتم سمتش چند تا مویی که رو صورتش بود و کنار زدم خیلی خوشگل بود کیوت شده بود با لبخند نگاش میکردم م.من چم شده اههه رفتمتو اتاقم رو تخت دراز کشیدیم و چیزی نشد که به خواب رفتم
+ صبح ساعت ۶ پاشدم رفتم دیتشویی کارای لازم و کردم و رفتم پایین و صبحونه رو اماده کردم و رفتم تا ارباب و بیدار کنم
امارباب ، ارباب
_ هوم
+ امصبح شده بیدار شید .
_ اوکی برو پایین تا من بیام
+ چشم
_ رفتم دستشویی کارای لازم و کردم و رفتمپایین ا.ت داشت غذا درست میکرد و صبحونمو خوردم و رفتم تو اتاقمتا به ادامه کارم برسم تا بعدازظهر
+ داشتم غذا رو اماده میکردم که یکی از خدمتکا. ها رو اومد سمتم
علامت خدمتکار یونا ( & )
& هی اگه ببینمنزدیک عشق منیعنی ارباب شدی کشتمت دخترک هرزه
+ هییی درست صحبت کن هرزه جد و آبادته
بهمسیلی زد
_ رفتمپایین دیدم ا.ت داره به یکی از خدمتکارا داره فش میده خیلی عصبی شدم
_ خوبه انقدر هم آبغوره نگیر
+ چشم
_ رفتمبیرون و به یکی از بادیگارد ها گفتم چند تا لبلس دخترونه بگیره و ببره بزاره تو اتاق اون دختره راستی اسمش و مننپرسیدم رفتم تو اتاقش دوباره
+ ترسیدم محکمدر باز شد
_ هی اسمت چیه سنت و بگو از خودت بگو
+ چ.چشم
جانگ ا.ت هستم ۲۲ سالمه پدر مادرم و تو یه تصادف تو سن ۱۸ سالگی از دست دادم همین
_ هوم خیلی خب یکی برات لباس دخترونه میاره
+م.ممنون
_ هوم دختره کوچیکی بود مامان و باباش و تو ۱۸ سالگی از دست داده خیلی دلم براش میسوزه برای خدمتکاری خیلی کوچیک بود هیی منچم شده چرا دلم براش میسوزه
رفتم تو اتاقم کارام و انجام دادم و شب شد رفتم تو اتاق ا.تتا ببینم چی کار میکنهخواب بود رفتم سمتش چند تا مویی که رو صورتش بود و کنار زدم خیلی خوشگل بود کیوت شده بود با لبخند نگاش میکردم م.من چم شده اههه رفتمتو اتاقم رو تخت دراز کشیدیم و چیزی نشد که به خواب رفتم
+ صبح ساعت ۶ پاشدم رفتم دیتشویی کارای لازم و کردم و رفتم پایین و صبحونه رو اماده کردم و رفتم تا ارباب و بیدار کنم
امارباب ، ارباب
_ هوم
+ امصبح شده بیدار شید .
_ اوکی برو پایین تا من بیام
+ چشم
_ رفتم دستشویی کارای لازم و کردم و رفتمپایین ا.ت داشت غذا درست میکرد و صبحونمو خوردم و رفتم تو اتاقمتا به ادامه کارم برسم تا بعدازظهر
+ داشتم غذا رو اماده میکردم که یکی از خدمتکا. ها رو اومد سمتم
علامت خدمتکار یونا ( & )
& هی اگه ببینمنزدیک عشق منیعنی ارباب شدی کشتمت دخترک هرزه
+ هییی درست صحبت کن هرزه جد و آبادته
بهمسیلی زد
_ رفتمپایین دیدم ا.ت داره به یکی از خدمتکارا داره فش میده خیلی عصبی شدم
۳۷.۶k
۰۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.