آنقدر پشت نقاب ماندیم

آنقدر پشت نقاب ماندیم
ڪه گم شدیم
حالا هیچ ڪس آشنا نیست
غریبه هایی هستیم
نشسته بر سوگ تنهایی
دیدگاه ها (۱)

پیـری دیـدم بـه خانـۀخَمّــاریگفتم : نڪنی زرفتگـان اخبـاری؟گ...

از ڪسی ڪه ڪتابخانه دارد و ڪتاب های زیادی می خواند نترساز ڪسی...

گیرم ڪه هزار مصحف، از بر دارے! خود را چه ڪنی؟ ڪه نفس ڪافر دا...

چـرا از طعنـه ے بالانشینان دلـخـورے اے دوسـت؟خبـر دارم ڪه ای...

ریکشنشون وقتی تو مهمونی یه پسر بهت نزدیک میشهپسره : هی....دخ...

"شراب سرخ" Part: ¹²ویو جنا: کفشام رو پام کردم و از خونه زدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط