p114
p114
نیکا-حالا به کسیم گفتین؟
تارا-نه ببین تاوقتی براغلبارگری نرم نمیگم
بعدش میگم دیگه عقد واینا کنیم بریم سرخونه زندگیمون
نیکا-اهان
خوبه سقطش نکردین
تارا-وای نیکا این چه حرفیه دلت میاد
نیکا-بااین حرفش یاد اون بچه ای که سقطش کرده بودم
و اون مد که شده بود کابوس شبم وقتی متین نبود
خوب حالا شام و هستین دیگه
علی-فکرکن برم
معلموه که اره حالا چیداریم
نیکا-خوب من گشادیم میاد بپزم میگیم متین میخره میاد
تارا-من برم چاییی بریزم
نیکا-بشینن
بردارزادم و اذیت نکن
...
اینم چایی میگم
نینیمون باقلوا هوس کرده نهه؟
تارا-بدجورمم
نیکا بچه ها یهو دهن لقی نکن
نیکا-خیالت تخت بابا
علی-نیکا راستی من فردا میرم اهواز کنسرت دارم تاسه روز
خوب بدتارا قرار تنها بمونه هواشو داشته باشیاا
نیکا-چشم ماخیلی وقته دخترونه وقت نگذروندیم وای یادته دوران دبیرستانمون چقد شربودیم
وای یاده بااون پسرهه هعی دعوا میکردیم
تاار-اره یادش خبخیر
نیکا-من بچه هارو میدم به مامان
بد اره خودم میام پیشت
علی-بیچاره مامانم
نیکا-نوه هاشو دوست داره
شاید باورت نشه اون روزی نازلی و نیلی نزاشتن بابا اخبار نگا کنه
علی-عه بلاخره یکی پیدا شدااا
نزاره بابا اخبار ببینه
نیکا-هومم
حالا یعنی نینی شما دختر پسر فسقلی عمهپوای من الان خالشم یا عمشم وای
تارا-هنو اینو ول کن من زندایشونم یا خالشون
علی-وا خوب زندایششونی دیگهه مگه نه نازلی
نازلی-اره راس میگه
تارا-همینم مونده بود تویه نیم وجبی تایید کنییی
......
چند روز بعد:
تارا-علی کنسرت قرار چی بپوشی
علی-اون پیرن راه راه رو روز اول میپوشم با اون لی یخیه
دیگه روز دوم شلوار پارچه ای مشکی و بپوشم بنطرت با پیرهن مشکی بد میشه
تارا-نه
علی-دیگه بعد میاییم اهواز اهواز بنطرم اون تیشرت سفیدم و با شلوار مشکی میپوشم
بعد فرداش پراهن سبزه با شلوار مشکی
خو باینا اتو ندارن که بده من و اتوشون کنم
علی-ای باب اخه خسته میشی
تارا-علی اینقد ازم مراقب میکنی افسرده میشم نکن دیگه یه اتوست بده بکمنم
برات لباس های راحتیتم جدا کردم
بعدشم خودت و زیادی از صبحش خسته نکنی براتمرین
مراقب خودتم باش
توهمجوره خفنی نیاز به تمرین اضافی نیس
علی-خیلی ممنون از راهنمایی هاتون پرفسور رحیمی دیگه چیز دیگه ای نمونده
تارا-لباس هارو برداشتم رفتم سمت اتو
مسخره نکن
راس میگم دیگه
علی-معلومه راس میگید من که مراقب خودم هستم اولین بارم نیست که ولی هنوز نگران شماعم
اگه به حرف گوش میدادی حداقل میرفتی پیش نیکا
خیالم راحت تر بود
تارا-اولین بارم نیس که بقول خودت
علی-اولین بارت نیست نینی داری؟...
#زخم-باطمن#علی_یاسینی#رمان
نیکا-حالا به کسیم گفتین؟
تارا-نه ببین تاوقتی براغلبارگری نرم نمیگم
بعدش میگم دیگه عقد واینا کنیم بریم سرخونه زندگیمون
نیکا-اهان
خوبه سقطش نکردین
تارا-وای نیکا این چه حرفیه دلت میاد
نیکا-بااین حرفش یاد اون بچه ای که سقطش کرده بودم
و اون مد که شده بود کابوس شبم وقتی متین نبود
خوب حالا شام و هستین دیگه
علی-فکرکن برم
معلموه که اره حالا چیداریم
نیکا-خوب من گشادیم میاد بپزم میگیم متین میخره میاد
تارا-من برم چاییی بریزم
نیکا-بشینن
بردارزادم و اذیت نکن
...
اینم چایی میگم
نینیمون باقلوا هوس کرده نهه؟
تارا-بدجورمم
نیکا بچه ها یهو دهن لقی نکن
نیکا-خیالت تخت بابا
علی-نیکا راستی من فردا میرم اهواز کنسرت دارم تاسه روز
خوب بدتارا قرار تنها بمونه هواشو داشته باشیاا
نیکا-چشم ماخیلی وقته دخترونه وقت نگذروندیم وای یادته دوران دبیرستانمون چقد شربودیم
وای یاده بااون پسرهه هعی دعوا میکردیم
تاار-اره یادش خبخیر
نیکا-من بچه هارو میدم به مامان
بد اره خودم میام پیشت
علی-بیچاره مامانم
نیکا-نوه هاشو دوست داره
شاید باورت نشه اون روزی نازلی و نیلی نزاشتن بابا اخبار نگا کنه
علی-عه بلاخره یکی پیدا شدااا
نزاره بابا اخبار ببینه
نیکا-هومم
حالا یعنی نینی شما دختر پسر فسقلی عمهپوای من الان خالشم یا عمشم وای
تارا-هنو اینو ول کن من زندایشونم یا خالشون
علی-وا خوب زندایششونی دیگهه مگه نه نازلی
نازلی-اره راس میگه
تارا-همینم مونده بود تویه نیم وجبی تایید کنییی
......
چند روز بعد:
تارا-علی کنسرت قرار چی بپوشی
علی-اون پیرن راه راه رو روز اول میپوشم با اون لی یخیه
دیگه روز دوم شلوار پارچه ای مشکی و بپوشم بنطرت با پیرهن مشکی بد میشه
تارا-نه
علی-دیگه بعد میاییم اهواز اهواز بنطرم اون تیشرت سفیدم و با شلوار مشکی میپوشم
بعد فرداش پراهن سبزه با شلوار مشکی
خو باینا اتو ندارن که بده من و اتوشون کنم
علی-ای باب اخه خسته میشی
تارا-علی اینقد ازم مراقب میکنی افسرده میشم نکن دیگه یه اتوست بده بکمنم
برات لباس های راحتیتم جدا کردم
بعدشم خودت و زیادی از صبحش خسته نکنی براتمرین
مراقب خودتم باش
توهمجوره خفنی نیاز به تمرین اضافی نیس
علی-خیلی ممنون از راهنمایی هاتون پرفسور رحیمی دیگه چیز دیگه ای نمونده
تارا-لباس هارو برداشتم رفتم سمت اتو
مسخره نکن
راس میگم دیگه
علی-معلومه راس میگید من که مراقب خودم هستم اولین بارم نیست که ولی هنوز نگران شماعم
اگه به حرف گوش میدادی حداقل میرفتی پیش نیکا
خیالم راحت تر بود
تارا-اولین بارم نیس که بقول خودت
علی-اولین بارت نیست نینی داری؟...
#زخم-باطمن#علی_یاسینی#رمان
۳.۱k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.