غزلشاهبیت

#غزل_شاه_بیت

🌻 درد است به جانم چه کنم نیست طبیبی
پنهان شده در خنده ی من بغض عجیبی

🌻 هر کس به طریقی ثمری دید ولی ما
جز خون دل از عشق نبردیم نصیبی .

🌻 از غیر اگر طعنه شنیدیم غمی نیست
درد است ولی طعنه ی جان سوز حبیبی

لب تشنه به دنبال تو هر لحظه دویدم
شاید به سرابی دل ما را بفریبی

هر روز پریشان تر و تنها ترم از قبل
چون بلبل پرکن شده ام نیست شکیببی

🌻 در طالع ما نیست دلی شاد و سری خوش
باشد سند تلخی ما چیدن سیبی
دیدگاه ها (۱)

بعد از این شعر یکی خواست به پایان برسدپیش چشمان خدا به سر و ...

اشک امشب گشته تنها صادرات سینه اموارداتش خاطراتی تلخ از پیشی...

تو چه کردی، که دلم را، به تنم لرزاندییک شَبه آمدی،، وُ در دل...

او کوچ نشین بود نیامد که بماندرفت وبه دلم زخم چنان زد که بما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط