وقتی به عنوان جاسوس رفتی خونش ولی..
وقتی به عنوان جاسوس رفتی خونش ولی..
p⁴
-پس کیمی ک میگفتن اینه..چه مرد جذابیه
مری:اجوما گفت من خدمتکار شخصیتونم...برای هم..
-حرفاش با صدای کیم قط شد
_:برو بیرون
-بدون درنگ اتاقو ترک کرد...چرا همه ی ادمای این عمارت شبیه همن..رفتم پیش اجوما و سوالایی ک تو ذهنم بودو پیشش فاش کردم
مری:اجوما...میتونم چندتا سوال بپرسم؟
اجوما:*سرشو به نشانه تایید تکون داد
مری:اسم واقعی رئیس چیه؟
اجوما:تهیونگ...کیم تهیونگ
مری:اوو...چرا با شریکش توی ی خونه زندگی میکنه؟
اجوما:جین دوست تهیونگه...از طرفی هم اگه جدا از هم باشن همه کارا و حرفاشون فاش میشه
مری:اها...مرسی ک به سوالام جواب دادین اجوما...فقط من کی میتونم برم استراحت کنم؟
اجوما:اگه زحمتی برات نیست میزو بچین و ارباب رو برای شام خبر کن..بعدش میتونی بری و استراحت کنی...راستی حرفایی ک بهت زدم بین خودمون بمونه بهتره دخترم
مری:ممنونم...باشه
-چیدن میز ۲۰ دقیقه ای طول کشید..میخواست به سمت اتاق رئیسش حرکت کنه ک زنگ در به صدا در اومد..وقتی درو باز کرد دو چهره اشنا دید
مری:سلام
سوهو:سلام
-چقد از دیدن اون جین عوضی حرصش میگرفت...حتا جواب سلامشم نداد..دلش میخواست ی گلوله تو سرش خالی کنه...همین طور ک داشت با خودش حرف میزد به اتاق کیم رسید..در زد
_:بیا تو
-رفت داخل...با دیدن اون وضعیت تهیونگ از خجالت اب شد...از حموم اومده بود و فقط ی حوله دور شکمش بود..اب دهنشو قورت دادو شروع کرد به حرف زدن
مری:...ا...اجوما گفت برای شام برین پایین
-برگشت تا از این منظره نجات پیدا کنه ک با صدای رئیسش سرجاش وایساد
_:قبل رفتن...از داخل کشوی بالایی تیشرت مشکیمو بده
-و دوباره برگشت داخل اون اتاق...کشو رو باز کرد و از دیدن اون همه تیشرت مشکی تعجب کرد
مری:اینا ک همشون مشکین
_:یکی از بینشون بده
-یکی برداشت و سرشو پایین انداخت..وقتی تیشرتو بهش داد خواست از اتاق بره بیرون ک دوباره صدای تهیونگ مانعش شد
_:ی شلوارم بهم بده
-اگه قصدش اذیت کردن بود به خواستش رسید...بی حال و عصبی ی شلوار برداشت و بهش داد..رفت داخل اتاق خودشو رو تخت ولو شد...هرکاری کرد خوابش نبرد...تصمیم گرفت اطلاعات جدیدو برای هیونسو ک لیدر گروهشون بود بفرسته...کمی گزشت..ساعت نزدیکای ۲ صب بود ک از شدت تشنگی از خواب پرید...رفت پایین تا اب بخوره..خواست برگرده ک بین دوتا دست گیر افتاد...یکم با دقت بیشتر ک نگاه کرد دید فرد روبه روییش جینه
p⁴
-پس کیمی ک میگفتن اینه..چه مرد جذابیه
مری:اجوما گفت من خدمتکار شخصیتونم...برای هم..
-حرفاش با صدای کیم قط شد
_:برو بیرون
-بدون درنگ اتاقو ترک کرد...چرا همه ی ادمای این عمارت شبیه همن..رفتم پیش اجوما و سوالایی ک تو ذهنم بودو پیشش فاش کردم
مری:اجوما...میتونم چندتا سوال بپرسم؟
اجوما:*سرشو به نشانه تایید تکون داد
مری:اسم واقعی رئیس چیه؟
اجوما:تهیونگ...کیم تهیونگ
مری:اوو...چرا با شریکش توی ی خونه زندگی میکنه؟
اجوما:جین دوست تهیونگه...از طرفی هم اگه جدا از هم باشن همه کارا و حرفاشون فاش میشه
مری:اها...مرسی ک به سوالام جواب دادین اجوما...فقط من کی میتونم برم استراحت کنم؟
اجوما:اگه زحمتی برات نیست میزو بچین و ارباب رو برای شام خبر کن..بعدش میتونی بری و استراحت کنی...راستی حرفایی ک بهت زدم بین خودمون بمونه بهتره دخترم
مری:ممنونم...باشه
-چیدن میز ۲۰ دقیقه ای طول کشید..میخواست به سمت اتاق رئیسش حرکت کنه ک زنگ در به صدا در اومد..وقتی درو باز کرد دو چهره اشنا دید
مری:سلام
سوهو:سلام
-چقد از دیدن اون جین عوضی حرصش میگرفت...حتا جواب سلامشم نداد..دلش میخواست ی گلوله تو سرش خالی کنه...همین طور ک داشت با خودش حرف میزد به اتاق کیم رسید..در زد
_:بیا تو
-رفت داخل...با دیدن اون وضعیت تهیونگ از خجالت اب شد...از حموم اومده بود و فقط ی حوله دور شکمش بود..اب دهنشو قورت دادو شروع کرد به حرف زدن
مری:...ا...اجوما گفت برای شام برین پایین
-برگشت تا از این منظره نجات پیدا کنه ک با صدای رئیسش سرجاش وایساد
_:قبل رفتن...از داخل کشوی بالایی تیشرت مشکیمو بده
-و دوباره برگشت داخل اون اتاق...کشو رو باز کرد و از دیدن اون همه تیشرت مشکی تعجب کرد
مری:اینا ک همشون مشکین
_:یکی از بینشون بده
-یکی برداشت و سرشو پایین انداخت..وقتی تیشرتو بهش داد خواست از اتاق بره بیرون ک دوباره صدای تهیونگ مانعش شد
_:ی شلوارم بهم بده
-اگه قصدش اذیت کردن بود به خواستش رسید...بی حال و عصبی ی شلوار برداشت و بهش داد..رفت داخل اتاق خودشو رو تخت ولو شد...هرکاری کرد خوابش نبرد...تصمیم گرفت اطلاعات جدیدو برای هیونسو ک لیدر گروهشون بود بفرسته...کمی گزشت..ساعت نزدیکای ۲ صب بود ک از شدت تشنگی از خواب پرید...رفت پایین تا اب بخوره..خواست برگرده ک بین دوتا دست گیر افتاد...یکم با دقت بیشتر ک نگاه کرد دید فرد روبه روییش جینه
۷.۶k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.