پارت66
#پارت66
شیطونکِ بابا🥺💜
خواستم یه چیزی کلفت بارش اما بیخیال شدم و به نگاه کج کجی بسنده کردم
پسره ام مثل خر فقط نگام کرد و یه عذر خواهیم نکرد حتی
رومو ازش برگردوندم و دوباره مشغول رقصیدن با کیانا شدم که ایندفه محکمتر از قبل پامو لگد کرد
دیگه کنترلمو از دست دادم و حرصی برگشتم سمتش و گفتم:
_ هوش مگه کوری؟
پسره اخمی کرد و گفت:
+ خیلی ریزه میزه ای ، میوفتی تو دستو پام
با کفشم محکم کوبیدم به زانوش که از درد صورتش جمع شد
خواست چیزی بگه که کیانا پرید وسط و گفت :
+ آقا شرمنده این دوستم زیاد عصاب نداره
بعد دستمو گرفت و منو به سمت میزی که نشسته بودیم برد ، پسره همچنان نگاهم میکرد و منم با قیافم فحشای تو دلمو بهش منتقل میدم
_ چرا نزاشتی جرش بدم پسره رو؟
+ اومدی دعوا مگه؟؟ خب حواسش نبوده ، پیش میاد دیگه
_ ۲بار پیش میاد؟؟ از قصد لگد میکرد
کیانا شربتی به دستم داد و گفت:
+ بیا بخور اینو یکم آروم شی
شربتو از دستش گرفتم و جرعه ای ازش نوشیدم ، جدیدا مثل خروس به همه میپریدم و دست خودمم نبود...
روی صندلی نشستم و گوشیمو در آوردم تا باهاش ور برم ، دیگه تحمل اینجارو نداشتم
کیانا برای دسشویی به طبقه دوم رفته بود و ۵ دقیقه ای میشد که تنها بودم...
شیطونکِ بابا🥺💜
خواستم یه چیزی کلفت بارش اما بیخیال شدم و به نگاه کج کجی بسنده کردم
پسره ام مثل خر فقط نگام کرد و یه عذر خواهیم نکرد حتی
رومو ازش برگردوندم و دوباره مشغول رقصیدن با کیانا شدم که ایندفه محکمتر از قبل پامو لگد کرد
دیگه کنترلمو از دست دادم و حرصی برگشتم سمتش و گفتم:
_ هوش مگه کوری؟
پسره اخمی کرد و گفت:
+ خیلی ریزه میزه ای ، میوفتی تو دستو پام
با کفشم محکم کوبیدم به زانوش که از درد صورتش جمع شد
خواست چیزی بگه که کیانا پرید وسط و گفت :
+ آقا شرمنده این دوستم زیاد عصاب نداره
بعد دستمو گرفت و منو به سمت میزی که نشسته بودیم برد ، پسره همچنان نگاهم میکرد و منم با قیافم فحشای تو دلمو بهش منتقل میدم
_ چرا نزاشتی جرش بدم پسره رو؟
+ اومدی دعوا مگه؟؟ خب حواسش نبوده ، پیش میاد دیگه
_ ۲بار پیش میاد؟؟ از قصد لگد میکرد
کیانا شربتی به دستم داد و گفت:
+ بیا بخور اینو یکم آروم شی
شربتو از دستش گرفتم و جرعه ای ازش نوشیدم ، جدیدا مثل خروس به همه میپریدم و دست خودمم نبود...
روی صندلی نشستم و گوشیمو در آوردم تا باهاش ور برم ، دیگه تحمل اینجارو نداشتم
کیانا برای دسشویی به طبقه دوم رفته بود و ۵ دقیقه ای میشد که تنها بودم...
۳.۶k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.