(دوست داشتنی) پارت 54
(دوست داشتنی) پارت 54
ا.ت
دوساعته تهیونگ رفته
من تو اتاقم بودم
در باز شد
سوبین: سلام ا.تی
ا.ت: تو اینجا چیکار
میکنی چرا اومدی سراغم
سوبین: عصبانی نشو قشنگم
ا.ت: من قشنگت نیستم
سوبین: تو که دوست دخترمی
ا.ت: واسه یه هفته که اونم
بدترین روزای عمرم بودن
سوبین: تو نمیدونی که
چقدر دوست دارم
ا.ت: اذیتم نکن سوبین
برو بیرون
سوبین:نگو سوبین بگو
سوبی
ا.ت: الان زنگ میزنم
تهیونگ بیادا
سوبین:تا تهیونگ بخواد
برسه من یه بچه گذاشتم
رودستت
ا.ت: چی خفه شو
برو بیرون
+: ا.ت تو اتاقی
ا.ت: مامان بیا داخل
+: دخترم اینجایی
سوبینم اینجاست اتفاقی
افتاده
ا.ت: نه داشتیم باهم فقط
حرف میزدیم
+: اگه حرفات تموم شد
بیا بیرون کارت دارم
ا.ت: کاری ندارم الان میام
(وایی خدای شکرت از دستش
راحت شدم)
تهیونگ وقتی اومد بهش همه
چیز رو میگم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
#درام
#اسمات
ا.ت
دوساعته تهیونگ رفته
من تو اتاقم بودم
در باز شد
سوبین: سلام ا.تی
ا.ت: تو اینجا چیکار
میکنی چرا اومدی سراغم
سوبین: عصبانی نشو قشنگم
ا.ت: من قشنگت نیستم
سوبین: تو که دوست دخترمی
ا.ت: واسه یه هفته که اونم
بدترین روزای عمرم بودن
سوبین: تو نمیدونی که
چقدر دوست دارم
ا.ت: اذیتم نکن سوبین
برو بیرون
سوبین:نگو سوبین بگو
سوبی
ا.ت: الان زنگ میزنم
تهیونگ بیادا
سوبین:تا تهیونگ بخواد
برسه من یه بچه گذاشتم
رودستت
ا.ت: چی خفه شو
برو بیرون
+: ا.ت تو اتاقی
ا.ت: مامان بیا داخل
+: دخترم اینجایی
سوبینم اینجاست اتفاقی
افتاده
ا.ت: نه داشتیم باهم فقط
حرف میزدیم
+: اگه حرفات تموم شد
بیا بیرون کارت دارم
ا.ت: کاری ندارم الان میام
(وایی خدای شکرت از دستش
راحت شدم)
تهیونگ وقتی اومد بهش همه
چیز رو میگم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
#درام
#اسمات
۱۲.۹k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.