رمان ✩
رمان ✩
پارت : ۲ پارت آخر ➪
نام داستان : زویی و وسپریا ➪
⚠︎ کپی ممنوع ⚠︎
بعد اینکه فرار کردم دیدم همه مردم پاریس به سمت هتل میرن و شرور شدن ☠︎︎ بعد دختری به اسم دخترکفشدوزکی اومد و به من یک معجزه گر داد چون گربه سیاه شرور شده بود و دخترکفشدوزکی نیاز به یک نفر داشت که کمکش کنه که منو انتخاب کرد ✔︎ منم کمکش کردم و فهمیدم خواهرم بخاطر من ناراحت شده و شرور شده اما دخترکفشدوزکی گفت کلویی همیشه شرور میشه ಠ_ಠ ما با کمک همدیگه آکوما رو شکست دادیم و موفق شدیم ☺︎︎ بعد دخترکفشدوزکی معجزه گر رو از من گرفت و رفت ♡︎
من هم به هتل رفتم اما خواهرم و مادرم اعصبانی بودند ☹︎ولی پدرم اجازه نداد که خواهر و مادرم با من دعوا کنند ☺︎︎ و بعد من به اتاقم رفتم ☏︎ و روز بعد به جشنی که مرینت گرفته بود رفت و کلی خوشحال شدم 𓆉︎
پایان ...
پارت : ۲ پارت آخر ➪
نام داستان : زویی و وسپریا ➪
⚠︎ کپی ممنوع ⚠︎
بعد اینکه فرار کردم دیدم همه مردم پاریس به سمت هتل میرن و شرور شدن ☠︎︎ بعد دختری به اسم دخترکفشدوزکی اومد و به من یک معجزه گر داد چون گربه سیاه شرور شده بود و دخترکفشدوزکی نیاز به یک نفر داشت که کمکش کنه که منو انتخاب کرد ✔︎ منم کمکش کردم و فهمیدم خواهرم بخاطر من ناراحت شده و شرور شده اما دخترکفشدوزکی گفت کلویی همیشه شرور میشه ಠ_ಠ ما با کمک همدیگه آکوما رو شکست دادیم و موفق شدیم ☺︎︎ بعد دخترکفشدوزکی معجزه گر رو از من گرفت و رفت ♡︎
من هم به هتل رفتم اما خواهرم و مادرم اعصبانی بودند ☹︎ولی پدرم اجازه نداد که خواهر و مادرم با من دعوا کنند ☺︎︎ و بعد من به اتاقم رفتم ☏︎ و روز بعد به جشنی که مرینت گرفته بود رفت و کلی خوشحال شدم 𓆉︎
پایان ...
۴.۲k
۰۳ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.