امروزم یه روز عادیه
امروزم یه روز عادیه
یه روزی مثل همه ی روزای دیگه
خورشید تو آسمونه و داره مثل همیشه میدرخشه
ولی یکم سرد،
خیابونا شلوغن مثل همیشه
هر طرفو که نگاه میکنی آدمارو میبینی که هر کدومشون دارن میدون تا زودتر برسن
هر کی مشغول کار خودشه و یجورایی نمیشه فهمید به کی چی داره میگذره...
راستی
مگه اصلا میشه فهمید؟!
ولی خب فقط یه فرقی داشت...
اونم اینکه دیشب زودتر خوابیدم
اصلا نفهمیدم چی شدا...
نه نه اشتباه نکن، وسط چت نبودم که خوابم ببره و صبح ببینم که برام نوشتی
"فکر کنم دیگه خوابت برده
شبت بخیر... "
فقط منتظر بودم
چشمام به صفحه ی گوشی بود که ببینم تو هم مثل من نگرانمی یا نه!!!
امشب بهم میگی خوبی؟
ولی... نشد که...
خیلی عجیب بودااا
اومدم بهت بگم نگرانم نشیا اگه جوابتو ندادم
بعد یادم افتاد دیدم
آخخخخخخ....
اره دیگه الان که فکر میکنم میبینم خیلی هم شبیه روزای دیگه نبود...
همچی بود...
من بودم...
آدمای دیگه بودن...
کار بود...
اما
اما
یچیز مهم نبود...
تو نبودی.
یه روزی مثل همه ی روزای دیگه
خورشید تو آسمونه و داره مثل همیشه میدرخشه
ولی یکم سرد،
خیابونا شلوغن مثل همیشه
هر طرفو که نگاه میکنی آدمارو میبینی که هر کدومشون دارن میدون تا زودتر برسن
هر کی مشغول کار خودشه و یجورایی نمیشه فهمید به کی چی داره میگذره...
راستی
مگه اصلا میشه فهمید؟!
ولی خب فقط یه فرقی داشت...
اونم اینکه دیشب زودتر خوابیدم
اصلا نفهمیدم چی شدا...
نه نه اشتباه نکن، وسط چت نبودم که خوابم ببره و صبح ببینم که برام نوشتی
"فکر کنم دیگه خوابت برده
شبت بخیر... "
فقط منتظر بودم
چشمام به صفحه ی گوشی بود که ببینم تو هم مثل من نگرانمی یا نه!!!
امشب بهم میگی خوبی؟
ولی... نشد که...
خیلی عجیب بودااا
اومدم بهت بگم نگرانم نشیا اگه جوابتو ندادم
بعد یادم افتاد دیدم
آخخخخخخ....
اره دیگه الان که فکر میکنم میبینم خیلی هم شبیه روزای دیگه نبود...
همچی بود...
من بودم...
آدمای دیگه بودن...
کار بود...
اما
اما
یچیز مهم نبود...
تو نبودی.
۳.۹k
۰۷ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.