ویو ات
ویو ات
چند وقتی منشی یه ایدلی بودم به اسم جئون جانکوک بعد یه مدت بابام گفت باید یه باند مافیا داشته باشی و من الان بزرگ ترین باند مافیا رو دارم
من تو ی این مدت عاشق جنکوک شده بودم و دوسش داشتم هرشب بخاطر دوری اون گریه میکردم بعد فهمیدم از اونجایی که مافیام میت نم بدزدمش و برای خودم کنمش
زنگ زدم به سوجون گفتم بیاد پیشم چون شبا واقعا دوس داشتم شبا یکی پیشم باشه نوازشم کنه سوجون اومد و ماجرا رو براش تعریف کردم
(علتمت سوجون÷علامت ات+)
÷باشه من کمکت میکنم
+مرسی
÷ات
+بله
÷میگم من خیلی خستم بعد حموم نرفتم میشه ببریم حموم
+ات بخاطر اینکه صد بار لخت سوجون دیده بود سوجون همینطور قبول کرد
÷یا ات
+ها
÷من میخام دوش بگیرم اینجوری خیس میشی با لباس تو ام بیا زیر دوش
+باشه میام
لباسام دراوردم حموم کردیم اومدیم بیرون
÷ات من اینجا لباس ندارم اونا هم کثیفن
+خب لباساتو میشورم تا بشورم خشک بشه باید لخ بگردی
÷باشه
+سوجون
÷هوم
+میگم زنگ بزنم بورا بیاد
÷ات نمیبینی من لختم جلوش خجالت میکشم
+سوجون تو جلو من خجالت نمیکشی ولی جلو بورا خجالت میکشی
÷ات اصلا تو منو بزرگ کردی همیشه من جلوت لخت بودم
+باشه دعوتش نمیکنم
پرش زمانی شب
+سوجون پایه ای بریم فیلم ببینیم
÷بریم
+ععع سوجون
÷چیه
+من هنوز لباسات نشستم
÷اشکال نداره
+باشه
داشتیم فیلم میدیدم که در باز شد بورا بود چون کیلید خونمو داشت
÷اتتتتتتتت
+چیه
÷من لباس ندارم
+بیا این پتو دور خودت بکش
÷باشه
(علامت بورا×)
×ات
+هوم
×شنیدم کوک دوس داری گیخای بدزدیش
+اره
×نظرت درباره امشب چیه بدزدیمش
+اخه سوجون باید بیاد ولی سوجون اینجا لباس نداره
×خنگول تو مافیایی به بادیگاردات بگو برن برات لباس مردونه بیارن
+باشه
بادیگاردا لباس اوردن
+سوجون بپوش
÷جلو بورا
+اره
÷بورا روتو کن اونور
×باشه
+ایششش
+اوففف خونش خیلی بادیگارد داره
×ولی بادیگاردا تو بیشترن
+اوهوم
÷ات من به بادیگاردا میگم بادیگاردا کوک بی هوش کنن
+باشه
بادیگاردا بی هوش شدن کوک برداشتیم بردیم خونه
(علامت کوک-)
+ایششش انقد داد نزن
-تومنشی پارکی
+افرین به حافظه
-ازم چی میخای
+میخام عاشقم شی
-که اینطور
+بادیگاردا
#بلع خانم
+لباس این اقای جذاب درارین
#چش خانم
لباساشو دراوردن منم لباسام در حدی دراوردم
+خب اقای جذاب میخام از هر جهت تحریکت کنم
-نکنننن
+چرا
-نمیخام
+دست تو نیست
پودر تحریک کننده گی دادم بهش
از اونجایی که دیکش مشخص بود معلوم شد خیلی تحریک شده دیکش باد کرده بود بدنش عرق کرده بود و با دیدن بدن لخت من ناله میکرد
-اومممم اهههه
چند وقتی منشی یه ایدلی بودم به اسم جئون جانکوک بعد یه مدت بابام گفت باید یه باند مافیا داشته باشی و من الان بزرگ ترین باند مافیا رو دارم
من تو ی این مدت عاشق جنکوک شده بودم و دوسش داشتم هرشب بخاطر دوری اون گریه میکردم بعد فهمیدم از اونجایی که مافیام میت نم بدزدمش و برای خودم کنمش
زنگ زدم به سوجون گفتم بیاد پیشم چون شبا واقعا دوس داشتم شبا یکی پیشم باشه نوازشم کنه سوجون اومد و ماجرا رو براش تعریف کردم
(علتمت سوجون÷علامت ات+)
÷باشه من کمکت میکنم
+مرسی
÷ات
+بله
÷میگم من خیلی خستم بعد حموم نرفتم میشه ببریم حموم
+ات بخاطر اینکه صد بار لخت سوجون دیده بود سوجون همینطور قبول کرد
÷یا ات
+ها
÷من میخام دوش بگیرم اینجوری خیس میشی با لباس تو ام بیا زیر دوش
+باشه میام
لباسام دراوردم حموم کردیم اومدیم بیرون
÷ات من اینجا لباس ندارم اونا هم کثیفن
+خب لباساتو میشورم تا بشورم خشک بشه باید لخ بگردی
÷باشه
+سوجون
÷هوم
+میگم زنگ بزنم بورا بیاد
÷ات نمیبینی من لختم جلوش خجالت میکشم
+سوجون تو جلو من خجالت نمیکشی ولی جلو بورا خجالت میکشی
÷ات اصلا تو منو بزرگ کردی همیشه من جلوت لخت بودم
+باشه دعوتش نمیکنم
پرش زمانی شب
+سوجون پایه ای بریم فیلم ببینیم
÷بریم
+ععع سوجون
÷چیه
+من هنوز لباسات نشستم
÷اشکال نداره
+باشه
داشتیم فیلم میدیدم که در باز شد بورا بود چون کیلید خونمو داشت
÷اتتتتتتتت
+چیه
÷من لباس ندارم
+بیا این پتو دور خودت بکش
÷باشه
(علامت بورا×)
×ات
+هوم
×شنیدم کوک دوس داری گیخای بدزدیش
+اره
×نظرت درباره امشب چیه بدزدیمش
+اخه سوجون باید بیاد ولی سوجون اینجا لباس نداره
×خنگول تو مافیایی به بادیگاردات بگو برن برات لباس مردونه بیارن
+باشه
بادیگاردا لباس اوردن
+سوجون بپوش
÷جلو بورا
+اره
÷بورا روتو کن اونور
×باشه
+ایششش
+اوففف خونش خیلی بادیگارد داره
×ولی بادیگاردا تو بیشترن
+اوهوم
÷ات من به بادیگاردا میگم بادیگاردا کوک بی هوش کنن
+باشه
بادیگاردا بی هوش شدن کوک برداشتیم بردیم خونه
(علامت کوک-)
+ایششش انقد داد نزن
-تومنشی پارکی
+افرین به حافظه
-ازم چی میخای
+میخام عاشقم شی
-که اینطور
+بادیگاردا
#بلع خانم
+لباس این اقای جذاب درارین
#چش خانم
لباساشو دراوردن منم لباسام در حدی دراوردم
+خب اقای جذاب میخام از هر جهت تحریکت کنم
-نکنننن
+چرا
-نمیخام
+دست تو نیست
پودر تحریک کننده گی دادم بهش
از اونجایی که دیکش مشخص بود معلوم شد خیلی تحریک شده دیکش باد کرده بود بدنش عرق کرده بود و با دیدن بدن لخت من ناله میکرد
-اومممم اهههه
۸.۱k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.