پایگاه عشق:)
پایگاه عشق:)
[ پارت ⁵ ]
بعد ازوخوردن صبحانه هر کدوممون به اتاقمون برگشتیم .. ۴ روز دیگه اجرا داریم و باید هر روز تمرین کنیم .. امروز رژیم یخ دارم .. کمپانی مجبورم میکنه این کار ها رو انجام بدم .. من تلاش کردم ... و خودم هم انتخاب کردم که اینجا باشم .. پس نباید شکایت کنم ..
تنها میزی که میتونم امروز بخورم .. اسموتی میوه .. سه تا قاشق سوپ ..
چونکه صبحانه رو هم کم خوردم فک کنم گشنم شه ولی باید قبل از اجراب بدنم رو خوب نگه دارم ...
باید دوباره به تمرین بریم ..
بعد از رسیدن .. یه بادی و دامن پوشیدم ..
بنظرم کوتاهه .. عاییش ولش وقت ندارم ..
بعد از تمرین امروز که خیلی هم زیاد بود .. کلی عرق کردم و باید برم خونه و دوش بگیرم ..
من از حموم نرفتن خیلی بدم میاد و نهایتا هر ۳ روز ۳ روز میرم حموم واگرنه من هر روز تو حمومم غبر از روزایی که وقت ندارم !!
۳ روز بعد ...
بعد از اخرین تمرین برای اجرا فردا اماده میشیم ..
امشب باید خوب بخوابم چون مطمئنم روز سختی دارم ..
شبتون بخیر ..
صبح روز بعد ..
جیمین ویو
چی بگم؟ دوستش دارم؟ دوسش ندارم؟ بهم نگاه کرد ؟ نکرد؟ خب توی تمرین ات همش نگاهم میکرد .. ولی .. ولی دختر بامزهایه ..
هوووف ولش
همه دور هم سر سفره صبونه جمع شدیم ( شوگا هم بود محظ اعطلاع )
جیمین: ات ..
ات: بله؟
جیمین: چون اویلن اجراته استرس نداشته باش باشه؟
ات: نه باو ..از اجرا کردنو روی استیج رفتن خوشم میاد .. اصن استرس نمیگیرم
جیمین: اها خوبه پس ..
جیمین ویو
میخوام بهش نگم چه حسی دارم .. ذهنش درگیر میشه میدونم ..
مایل به حمایت بلوبریا؟
★...
شرط نداریمم
[ پارت ⁵ ]
بعد ازوخوردن صبحانه هر کدوممون به اتاقمون برگشتیم .. ۴ روز دیگه اجرا داریم و باید هر روز تمرین کنیم .. امروز رژیم یخ دارم .. کمپانی مجبورم میکنه این کار ها رو انجام بدم .. من تلاش کردم ... و خودم هم انتخاب کردم که اینجا باشم .. پس نباید شکایت کنم ..
تنها میزی که میتونم امروز بخورم .. اسموتی میوه .. سه تا قاشق سوپ ..
چونکه صبحانه رو هم کم خوردم فک کنم گشنم شه ولی باید قبل از اجراب بدنم رو خوب نگه دارم ...
باید دوباره به تمرین بریم ..
بعد از رسیدن .. یه بادی و دامن پوشیدم ..
بنظرم کوتاهه .. عاییش ولش وقت ندارم ..
بعد از تمرین امروز که خیلی هم زیاد بود .. کلی عرق کردم و باید برم خونه و دوش بگیرم ..
من از حموم نرفتن خیلی بدم میاد و نهایتا هر ۳ روز ۳ روز میرم حموم واگرنه من هر روز تو حمومم غبر از روزایی که وقت ندارم !!
۳ روز بعد ...
بعد از اخرین تمرین برای اجرا فردا اماده میشیم ..
امشب باید خوب بخوابم چون مطمئنم روز سختی دارم ..
شبتون بخیر ..
صبح روز بعد ..
جیمین ویو
چی بگم؟ دوستش دارم؟ دوسش ندارم؟ بهم نگاه کرد ؟ نکرد؟ خب توی تمرین ات همش نگاهم میکرد .. ولی .. ولی دختر بامزهایه ..
هوووف ولش
همه دور هم سر سفره صبونه جمع شدیم ( شوگا هم بود محظ اعطلاع )
جیمین: ات ..
ات: بله؟
جیمین: چون اویلن اجراته استرس نداشته باش باشه؟
ات: نه باو ..از اجرا کردنو روی استیج رفتن خوشم میاد .. اصن استرس نمیگیرم
جیمین: اها خوبه پس ..
جیمین ویو
میخوام بهش نگم چه حسی دارم .. ذهنش درگیر میشه میدونم ..
مایل به حمایت بلوبریا؟
★...
شرط نداریمم
۴.۷k
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.