از دو چشمت شده ام مستمرا می بینی

از دو چشمت شده ام مست،مرا می بینی ؟
آن چنان مست،که سودا زده ی جام توام
من چه مشتاق نگاهم به تو دل داد عزیز
تو رهایم نکن ای یار،که در دام توام
میزند پرسه به دنبال تو مرغ نفسم
بال بستم ،غرضی نیست،که در بام توام
در گذرگاه همین خاطره ها پنهان است
سخن عشق همین است،که هم گام توام
دیدگاه ها (۱۰)

هر زمان عاشق فراوان می شود واژه های عشق ارزان می شودعقل می گ...

تو باشی... دیگر از تاریکی شبها نمی ترسم از آنچه می شود ام...

باران ببارد کوچه خیسِ آب باشد ،معشوقه ات دیوانه ای بی تاب با...

وقتی که چشمانت غزل گفتند خندیدمبا آن نگاه آتشینت سخت جنگیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط