فیک جدید
فیک جدید
اسم نذاشتم ولی میزارم
ویو ا.ت
اسمم کیم ا.ت یک دختر ساده و سافتم
21ساله
از دار دنیا دوستی به نام یونا دارم
من دوستم توی یک خونه زندگی میکنیم
مثل دوتا خواهریم
من دانشجو افسری ام(درست نوشتم؟)
یونا دانشجو هنر
از خانوادم چیزی نمیدونم فقط تنها چیزی که یادمه اینکه......
فلش بک به5سال پیش
ویو ا.ت
داشتم با یونا حرف میزدم
یهو مامانم خودشو انداخت داخل وگفت:کی پشت خطه ،کیه،چی میگه (حیح😂)
با انواع اشاره بهش فهموندم بره بیرون تا مکالمه رو تموم کنم
که یونا گف:چیع چیشد ؟؟؟
با کلافگی جواب دادم:مامانم بود مثل همیشه
که یهو صدا مامانم اومد پشمام ریخت چطور شنیداز تو اشپز خونه که گف:دارم میشنوم چی میگییی
صدای قهقه های یونا میومد
که گفتم : رو اب بخندی ایش ایش
که گفت:باشع باشع
راستی امروز میای بریم گیم نت راستییی جیمینم هستتت
*یونا رو جیمین کراشه
گفتم: باشه به مامانم بگم اگه اجازه داد میام
گفت :باشه اگه اومدی خبر بده موچ بت بیبی
گفتم: باشه عسیسم
گفت :قوربونت برم
گفتم:پاشوووو خودتو جمع کن اعه اعه
گفت:داداش تغییر موودت عشقه هاااا
بعد باهاش خداحافظی کردم ومثل جت از بالا پله ها اومدم پایین سر دوپله اخر زندگیم اومد جلو چشمم کم مونده بود با کله برم تو زمین که دستی مانع افتادنم شد
این کی بود؟؟؟؟؟
اها ارع داداشم بود
قلبم اومد تو شرتم یه لحظه فکر کردم مردم
داداشم اسمش جین ئه
25 سالشه
کاراش عجیبع هیچ وقتم جرعت فضولی تو کارش روندارم
مثه سگ میترسم تو همین لحظات صداش در اومد
گفت:هووووووو ا.ت کجایی اگه نگرفته بودمت الان جزوی از دیار باقی بودی
دیگع نبینم اینطوری پایین بیای اجی
گفتم:اها؟......ها هیچی عجله داشتم برم پیش مامان
باشه دیگه نمیپرم داداش عوجملم
گفت :ببینیم و تعریف کنیم
بعدش بدو بدو به سمت مامانم که تو اشپز خونه بالا سر اشپز ها بود رفتم
اسم نذاشتم ولی میزارم
ویو ا.ت
اسمم کیم ا.ت یک دختر ساده و سافتم
21ساله
از دار دنیا دوستی به نام یونا دارم
من دوستم توی یک خونه زندگی میکنیم
مثل دوتا خواهریم
من دانشجو افسری ام(درست نوشتم؟)
یونا دانشجو هنر
از خانوادم چیزی نمیدونم فقط تنها چیزی که یادمه اینکه......
فلش بک به5سال پیش
ویو ا.ت
داشتم با یونا حرف میزدم
یهو مامانم خودشو انداخت داخل وگفت:کی پشت خطه ،کیه،چی میگه (حیح😂)
با انواع اشاره بهش فهموندم بره بیرون تا مکالمه رو تموم کنم
که یونا گف:چیع چیشد ؟؟؟
با کلافگی جواب دادم:مامانم بود مثل همیشه
که یهو صدا مامانم اومد پشمام ریخت چطور شنیداز تو اشپز خونه که گف:دارم میشنوم چی میگییی
صدای قهقه های یونا میومد
که گفتم : رو اب بخندی ایش ایش
که گفت:باشع باشع
راستی امروز میای بریم گیم نت راستییی جیمینم هستتت
*یونا رو جیمین کراشه
گفتم: باشه به مامانم بگم اگه اجازه داد میام
گفت :باشه اگه اومدی خبر بده موچ بت بیبی
گفتم: باشه عسیسم
گفت :قوربونت برم
گفتم:پاشوووو خودتو جمع کن اعه اعه
گفت:داداش تغییر موودت عشقه هاااا
بعد باهاش خداحافظی کردم ومثل جت از بالا پله ها اومدم پایین سر دوپله اخر زندگیم اومد جلو چشمم کم مونده بود با کله برم تو زمین که دستی مانع افتادنم شد
این کی بود؟؟؟؟؟
اها ارع داداشم بود
قلبم اومد تو شرتم یه لحظه فکر کردم مردم
داداشم اسمش جین ئه
25 سالشه
کاراش عجیبع هیچ وقتم جرعت فضولی تو کارش روندارم
مثه سگ میترسم تو همین لحظات صداش در اومد
گفت:هووووووو ا.ت کجایی اگه نگرفته بودمت الان جزوی از دیار باقی بودی
دیگع نبینم اینطوری پایین بیای اجی
گفتم:اها؟......ها هیچی عجله داشتم برم پیش مامان
باشه دیگه نمیپرم داداش عوجملم
گفت :ببینیم و تعریف کنیم
بعدش بدو بدو به سمت مامانم که تو اشپز خونه بالا سر اشپز ها بود رفتم
۵.۸k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.