آنقدر دوستت دارم های دروغ شنیدهایم که دیگر باورمان نمیشو

آنقدر دوستت دارم های دروغ شنیده‌ایم که دیگر باورمان نمیشود کسی بخواهد واقعی دوستمان داشته باشد! اینقدر رفتن های بیخبر دیده ایم ،دلسرد شدن ، نادیده گرفتن، بی رحمی و له کردن که باورمان تیره و تار شده؛ کسی هم بخواهد باورمان را جَلا بدهد پس میزنیم و میرویم او میماند و عشقِ نافرجام و فکر کردن به آدمِ بدِ قصه... و ما میمانیم و خیالِ اینکه دوستمان نداشت و دروغ های زیبایی که گفته...!
غافل از اینکه شاید میانِ این همه رفتن یکی ماندن را بلد باشد...
حس هایمان اینقدر تو زرد از آب در آمده ست؛ که اگر بگوییم کسی عاشق شده خنده سر میدهند ؛ که دوره ی این حرف ها گذشته است!
دیگر لیلی و مجنونی در کار نیست؛ جایشان را به عشق های ساعتی داده اند ... این روزها واژه های سه حرفی جایشان عوض شده
و هَوَس را عِشق ترجمه میکنند حق بدهید! دل گیر نشوید
از خنده به عاشقانه هایتان از باور نکردنتان و از رفتنِ مان
وقتی این روزها معنی واژه ها عوض شده است...!
دیدگاه ها (۱۷)

روزگارت که بگذرد ... نه سواری رعنا با اسب سفید می خواهی......

کدام یک خائن‌تر است؟ آن کسی که در آغوش تو، میل آغوش ...

درست است که دوست داشتن از دیار هیچ دلی کوچ نمی کند اما مطمئن...

این روزها آدم باید تمام تنهایی اش را بردارد و همراه چند لقمه...

لطفا بازنشر کنید و همه رو بخونید

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط