مرا ببخش

مرا ببخش
از زلف های پریشانت؛
دفتر شعری نوشتم و
راهی شهر بی غزل خوان کردم!

جفا کردم...


#پسرفت_های_خاکستری_مغز_من

#علیرضا_فرد
دیدگاه ها (۱)

چمدانم را می بندم، میروم به شهری که پاییز به آنجا قدم نگذاشت...

"جذام"گویی در این شهر فقط ما جذامی هستیم هر که به ما رسید نش...

می دانی آن روز که از لبانت بوسه ای گرفتمآتشی در دلم بپا شد.آ...

گمشده من!هر جای این کُره خاکی باشیسیاره ای به نام عشق می شوم...

همچون شعر سپید زیباست ‌و رویای شیرین ِخواب های مرا ...به صبح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط