چند پارتی جیمین
چند پارتی جیمین
My share of you
Part 2
ویو ات
همه جا دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم از اتاق خارج شدم رفتم سمت منشی
ات: خسته نباشید آقای پارک رو ندیدن باهاش کاری داشتم
منشی : خانوم فکر کنم با خانوم لیا دارن روی یه پروژه جدید کار میکنن
ات: باشه مرسی بابت توضیح
رفتم دفترم روی میز نشستم با عصبانیت خندیدم کل مدارک رو پرت کردم سمت دیوار یهو در باز شد دوستم میونگ اومد داخل
میونگ: اینجا چه خبره
ات: اون جیمین رفته تو اتاق لیا دوتایی با همدیگه تنهایی دارن روی پروژه کار میکنن
میونگ: ببین خودتم میگی پروژه
ات: اگه چیزی بیشتر از پروژه باشه
میونگ: بلند شو بریم ببینیم
بلند شدم با میونگ رفتیم اتاق لیا یه نفس عمیقی کشیدم درو باز کردم دیدم جیمین و لیا همو میبوسن
ات: جیمین
سریع از لیا جدا شد با تعجب بهمون نگاه کرد
جیمین: من میتونم توضیح بدم
ات: فقط خفه شو
سریع اشکامو پاک کردم رفتم دفترم درو قفل کردم با عصبانیت خندیدم
ات: اونا جلوی چشام داشتن همو میبوسیدن چقدر عالیه من چرا اینقدر براش کار میکنم میبرم مدارک رو پرت میکنم جلوش خودش هر کاری میخواد بکنه
از روی زمین مدارک رو جمع کردم بردم رفتم دفتر جیمین بدون در زدن رفتم داخل
ات: آقای پارک من دیگه خسته شدم شما بفرمایید این مدارک ها رو هر کاری میخوایین بکنین یا چیزه میتونید برین با خانوم لیا جونتون کار کنید چون آخه شما همین الان داشتین روی پروژه ه کار میکردین
جیمین : ات یلحضه به حرفام گوش کن
ات : بهم نگاه کن به قیافه ام میخوره دست بازیچه ات شم
جیمین: من اصلا همچنین حرفی نزدم
ات: معلومه هست که نمیتونی بگی الانم من میرم با مینسو روی پروژه کار کنم خسته نباشید آقای پارک
قبل از خروج یه پوزخند معنا دار به جیمین زدم رفتم دفتر مینسو
ات: هیچ اعتراضی نمیخوام تو باید با من روی پروژه کار کنی
مینسو: داری شوخی میکنی
ات: نه دارم حقیقت رو میگم قبول میکنی
مینسو: معلومه که آره
ات : خوبه
کنارش نشستم بهش نزدیک شدم شروع کردم به توضیح دادن پروژه
..
پرش زمانی به سه ساعت بعد
ات: خب فکر کنم فهمیدی
مینسو : آره ولی یچیزی رو نفهمیدم
ات: چی رو
مینسو : چرا اینقدر خوشگلی
ات: عههه خجالت میکشم اینطوری نگو
مینسو : حقیقت رو میگم
تا خواستم چیزی بگم یهو...
ادامه دارد...
My share of you
Part 2
ویو ات
همه جا دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم از اتاق خارج شدم رفتم سمت منشی
ات: خسته نباشید آقای پارک رو ندیدن باهاش کاری داشتم
منشی : خانوم فکر کنم با خانوم لیا دارن روی یه پروژه جدید کار میکنن
ات: باشه مرسی بابت توضیح
رفتم دفترم روی میز نشستم با عصبانیت خندیدم کل مدارک رو پرت کردم سمت دیوار یهو در باز شد دوستم میونگ اومد داخل
میونگ: اینجا چه خبره
ات: اون جیمین رفته تو اتاق لیا دوتایی با همدیگه تنهایی دارن روی پروژه کار میکنن
میونگ: ببین خودتم میگی پروژه
ات: اگه چیزی بیشتر از پروژه باشه
میونگ: بلند شو بریم ببینیم
بلند شدم با میونگ رفتیم اتاق لیا یه نفس عمیقی کشیدم درو باز کردم دیدم جیمین و لیا همو میبوسن
ات: جیمین
سریع از لیا جدا شد با تعجب بهمون نگاه کرد
جیمین: من میتونم توضیح بدم
ات: فقط خفه شو
سریع اشکامو پاک کردم رفتم دفترم درو قفل کردم با عصبانیت خندیدم
ات: اونا جلوی چشام داشتن همو میبوسیدن چقدر عالیه من چرا اینقدر براش کار میکنم میبرم مدارک رو پرت میکنم جلوش خودش هر کاری میخواد بکنه
از روی زمین مدارک رو جمع کردم بردم رفتم دفتر جیمین بدون در زدن رفتم داخل
ات: آقای پارک من دیگه خسته شدم شما بفرمایید این مدارک ها رو هر کاری میخوایین بکنین یا چیزه میتونید برین با خانوم لیا جونتون کار کنید چون آخه شما همین الان داشتین روی پروژه ه کار میکردین
جیمین : ات یلحضه به حرفام گوش کن
ات : بهم نگاه کن به قیافه ام میخوره دست بازیچه ات شم
جیمین: من اصلا همچنین حرفی نزدم
ات: معلومه هست که نمیتونی بگی الانم من میرم با مینسو روی پروژه کار کنم خسته نباشید آقای پارک
قبل از خروج یه پوزخند معنا دار به جیمین زدم رفتم دفتر مینسو
ات: هیچ اعتراضی نمیخوام تو باید با من روی پروژه کار کنی
مینسو: داری شوخی میکنی
ات: نه دارم حقیقت رو میگم قبول میکنی
مینسو: معلومه که آره
ات : خوبه
کنارش نشستم بهش نزدیک شدم شروع کردم به توضیح دادن پروژه
..
پرش زمانی به سه ساعت بعد
ات: خب فکر کنم فهمیدی
مینسو : آره ولی یچیزی رو نفهمیدم
ات: چی رو
مینسو : چرا اینقدر خوشگلی
ات: عههه خجالت میکشم اینطوری نگو
مینسو : حقیقت رو میگم
تا خواستم چیزی بگم یهو...
ادامه دارد...
- ۲۲.۳k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط