اشکال ندارد برو ای یار سفرخوش

اشکال ندارد برو ای یار، سفرخوش
یک مشت فقط خاطره بگذار، سفرخوش

بالت دمِ در جفت شده چلچله‌یِ من!
بی‌فایده است این‌همه اصرار، سفر خوش

از تو همه‌یِ سهمِ من انگار همین بود
یک قاب که جامانده به دیوار، سفرخوش

یک صندلیِ خالی و یک پنجره‌یِ مه
یک قهوه‌یِ یخ، یک نخِ سیگار... سفرخوش

حالا که فرو ریخته دنیا به سرِ من
بگذار بمانم تهِ آوار، سفرخوش

یادت نرود چتر ببر، نم نمِ گریه‌ست
با یک چمدان بوسه و گیتار، سفرخوش

یک روز میایی و چه بهتر که بمانم
دلخوش به همین وعده‌یِ دیدار، سفرخوش

آماده‌ی حرکت شده انگار قطارت
ای عشق! خدا یار و نگهدار، سفرخوش
دیدگاه ها (۱)

مخمل ناز تن ات مرمر جادو هم هستکار دست است و در آن رقص قلم م...

میشود آیا شبی مهتاب شام من شویلحظه زیبای وصل اختتام من شوی....

چرا یوسف شوم؟ اینجا مگر یوسف بها دارد؟ چرا موسی شوم؟ اینجا ک...

باز در شهر غــــزل، بی سر و سامان شده امدر پــــی ِ قافـــیـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط