-دیدار دوباره-
-دیدار دوباره-
پارت ۶
سانزو:همینطوری میپرسم باور کن کاری باهات ندارم
لونا:خب اگه من بمیرم با چهره ای که مردم دوباره به عنوان ی انسان متولد میشم ولی خب امکان داره گذشته ام و به یاد داشته باشم یا کلا هیچی یادم نباشه ممکنه اسمم همونی باشه که باهاش مردم یا رنگ چشمام عوض شده باشه ممکنه تناسخ کنم تو بدن ی دختر پنج ساله یا وقتی چشمام و باز میکنم ی نوزاد باشم کسی چه میدونه
سانزو:واقعا؟!
لونا:شاید برات عجیب باشه ولی من درواقع الان 5500 سالمه
سانزو:چییییی؟!
لونا:چرا تعجب میکنی؟من بهت گفته بودم که قرن هاست دارم زندگی میکنم
سانزو:یکم درمورد گذشته ت توضیح بده
بعد لونا اومد نزدیکم و گفت
لونا:زندگی تو برای اینکه کوچیک ترین اتفاقات زندگیم و بگم قد نمیده چونکه من تو هزاران دنیای موازی دیگه زندگی کردم
سانزو:واقعا؟(سرخ شده)
لونا:آره سانزو جون(بغلش کرده)
پارت ۶
سانزو:همینطوری میپرسم باور کن کاری باهات ندارم
لونا:خب اگه من بمیرم با چهره ای که مردم دوباره به عنوان ی انسان متولد میشم ولی خب امکان داره گذشته ام و به یاد داشته باشم یا کلا هیچی یادم نباشه ممکنه اسمم همونی باشه که باهاش مردم یا رنگ چشمام عوض شده باشه ممکنه تناسخ کنم تو بدن ی دختر پنج ساله یا وقتی چشمام و باز میکنم ی نوزاد باشم کسی چه میدونه
سانزو:واقعا؟!
لونا:شاید برات عجیب باشه ولی من درواقع الان 5500 سالمه
سانزو:چییییی؟!
لونا:چرا تعجب میکنی؟من بهت گفته بودم که قرن هاست دارم زندگی میکنم
سانزو:یکم درمورد گذشته ت توضیح بده
بعد لونا اومد نزدیکم و گفت
لونا:زندگی تو برای اینکه کوچیک ترین اتفاقات زندگیم و بگم قد نمیده چونکه من تو هزاران دنیای موازی دیگه زندگی کردم
سانزو:واقعا؟(سرخ شده)
لونا:آره سانزو جون(بغلش کرده)
۹.۲k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.