Part
Part:1
عروسک خیمه شب بازی🧸
ویو یونا
زینگ(صدای گوشی)
وای یک روز دیگه با کلی دردسر دیگه
رفتم دستشویی صورتم شستم روتین پوستی انجام دادم
یک لباس ست قهوه ای پوشیدم(عکسش رو میزارم)
انگار خواهرم زودتر از من رفته از خونه زدم بیرون و پیاده به سمت ایستگاه اتوبوس رفتن
منتظر بودم که اتوبوس اومد سوار شدم و منو تا یک مسیری برد
پیاده شدم و رفتم سمت کتابخانه شروع کردم به کار کردن
امروز کتابخانه خیلی شلوغ بود
چون نزدیکه امتحانات نهایی بود
ساعت ۸:۰۰ شب بود با همکارام خداحافظی کردم
لونا بهم پیام داد که تا دیروقت سرکار میمونه
منم رفتم تو یکی از رستوران های نزدیک خونمون
رامیون و کیمچی سفارش دادم داشتم غذا میخورم که
یک دفعه.....خماری
ببخشید کم بود
عروسک خیمه شب بازی🧸
ویو یونا
زینگ(صدای گوشی)
وای یک روز دیگه با کلی دردسر دیگه
رفتم دستشویی صورتم شستم روتین پوستی انجام دادم
یک لباس ست قهوه ای پوشیدم(عکسش رو میزارم)
انگار خواهرم زودتر از من رفته از خونه زدم بیرون و پیاده به سمت ایستگاه اتوبوس رفتن
منتظر بودم که اتوبوس اومد سوار شدم و منو تا یک مسیری برد
پیاده شدم و رفتم سمت کتابخانه شروع کردم به کار کردن
امروز کتابخانه خیلی شلوغ بود
چون نزدیکه امتحانات نهایی بود
ساعت ۸:۰۰ شب بود با همکارام خداحافظی کردم
لونا بهم پیام داد که تا دیروقت سرکار میمونه
منم رفتم تو یکی از رستوران های نزدیک خونمون
رامیون و کیمچی سفارش دادم داشتم غذا میخورم که
یک دفعه.....خماری
ببخشید کم بود
- ۷۲
- ۲۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط