p30
کوک:یقه یدنی رو میگره
کوک:چطوری تونستییییی تو نامزدم بودیییی سال ها..سال هااا عاشقت بودم هیچ دقایقم بدون محبت نبود بهتتتتتتت چراااااااا
یونی:(گریه)بسهههههه ...هق.هق...کوک...هق...من دوست نداشتم...من با زور مامان و بابام باهات ازدواج میکردم...هق...ولی جین...من دوست داشتم الانم دارم
جین:نه....اعتمادم بهت صفره
یونی:لطفا جین لطفا
جین:گمشو... بیرون
یونی:هق (میره بیرون)
کوک:من... دیکه برم خونه جیمین مامان بابام حتما دیگه رسیدن(مامان باباش تو استرالیا بودن🙄😐😎)
جیمین:میخوای باهات بیام؟
کوک:نه
جیمین:باشه مواظب خودت باش...اروم رانندگی کن
ته:زیاد سخت نگیر اروم باش
جی:مواظب خودت باش...کوک(کوک رو اروم گف)
کوک:مرسی بچه ها(یه لبخند)
جی:ناراحت شدم
ته:من بیشتر
جین:میرم بخوابم
جی:خیر بامن میخوابی اقا پسر
جین:مسخره بازی درنیار
جی:نمیتونم بزارم بری تنها بخوابی خب؟مینهو اینجا نبست که دیگه ازت محافظتی کنه(مینهو همون گسیه که وقتی جین پنهان شده بود پیشش بود)
جین:دست از سرم بردار
جی:خب خب ما دیگه بخوابیم ههه جیمین و تهیونگ شماهم اینجا بمونین فقط اممم به شوگا بگو همه چیرو
جیمین و ته:کدوممون
جی:فرقی نداره...ته تهی تو بگو
جیمین:من چرا نهههههه
جی:😬👍
ته:منو گف😎
شوگا:ما اومدیممممم جیراللللل خواهرییییی کجاییی
جیمین:رفته رخت خواب
ته:تا بخوابه
شوگا:عه پس بستنیش رو فردا میخوره...
میزی:خیلی لوسین
هری:خیلی ملوسین...هیییی اون ماله منهههه
میزی:نه بابااااا با عقل من ازت ۳ دقیقه بزرگمممم
هری:که چیییی
میزی:چیزی پیدا نکردی نههههه
هری:خیلی خری
میزی:الاغمی
شوگا:بسه عه
میزی:بای بای
هری:بای بای
شوگا:شب بخیر...
ته:....زنگ بزنم به کوک؟
جیمین:نه...حتما الان پیش خانوادشه
شوگا:عه اره جونگ کوک شی رفته
جیمین:اره...بیا بریم بخوابیم
شوگا:هن؟باهم؟
تهیونگ:اره😎
شوگا:😐
جیمین،ته ته:😂🤣🤣
پارت بعد رو هم میرم بنویسم به خاطر کیس نمیتونم ولتون کنم😐
اگه اینو لایک نکنین یه هفته نمیزارما
کوک:چطوری تونستییییی تو نامزدم بودیییی سال ها..سال هااا عاشقت بودم هیچ دقایقم بدون محبت نبود بهتتتتتتت چراااااااا
یونی:(گریه)بسهههههه ...هق.هق...کوک...هق...من دوست نداشتم...من با زور مامان و بابام باهات ازدواج میکردم...هق...ولی جین...من دوست داشتم الانم دارم
جین:نه....اعتمادم بهت صفره
یونی:لطفا جین لطفا
جین:گمشو... بیرون
یونی:هق (میره بیرون)
کوک:من... دیکه برم خونه جیمین مامان بابام حتما دیگه رسیدن(مامان باباش تو استرالیا بودن🙄😐😎)
جیمین:میخوای باهات بیام؟
کوک:نه
جیمین:باشه مواظب خودت باش...اروم رانندگی کن
ته:زیاد سخت نگیر اروم باش
جی:مواظب خودت باش...کوک(کوک رو اروم گف)
کوک:مرسی بچه ها(یه لبخند)
جی:ناراحت شدم
ته:من بیشتر
جین:میرم بخوابم
جی:خیر بامن میخوابی اقا پسر
جین:مسخره بازی درنیار
جی:نمیتونم بزارم بری تنها بخوابی خب؟مینهو اینجا نبست که دیگه ازت محافظتی کنه(مینهو همون گسیه که وقتی جین پنهان شده بود پیشش بود)
جین:دست از سرم بردار
جی:خب خب ما دیگه بخوابیم ههه جیمین و تهیونگ شماهم اینجا بمونین فقط اممم به شوگا بگو همه چیرو
جیمین و ته:کدوممون
جی:فرقی نداره...ته تهی تو بگو
جیمین:من چرا نهههههه
جی:😬👍
ته:منو گف😎
شوگا:ما اومدیممممم جیراللللل خواهرییییی کجاییی
جیمین:رفته رخت خواب
ته:تا بخوابه
شوگا:عه پس بستنیش رو فردا میخوره...
میزی:خیلی لوسین
هری:خیلی ملوسین...هیییی اون ماله منهههه
میزی:نه بابااااا با عقل من ازت ۳ دقیقه بزرگمممم
هری:که چیییی
میزی:چیزی پیدا نکردی نههههه
هری:خیلی خری
میزی:الاغمی
شوگا:بسه عه
میزی:بای بای
هری:بای بای
شوگا:شب بخیر...
ته:....زنگ بزنم به کوک؟
جیمین:نه...حتما الان پیش خانوادشه
شوگا:عه اره جونگ کوک شی رفته
جیمین:اره...بیا بریم بخوابیم
شوگا:هن؟باهم؟
تهیونگ:اره😎
شوگا:😐
جیمین،ته ته:😂🤣🤣
پارت بعد رو هم میرم بنویسم به خاطر کیس نمیتونم ولتون کنم😐
اگه اینو لایک نکنین یه هفته نمیزارما
۱۹.۳k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.