تصورکن بی تی اس....
تصور کن بی تی اس میاریشدن برا عید به ایران
نامی:به به چه هشت سینی
ا/ت:هفت سینه
نامی:چه فرقی داره
......
جین:به بهههه مادرجوننننننن قلمه قلمه قلمه(تو مسابقه ها که مثلا اسم یکی رو صدا میزنن جینم همینطور😑😂)
........
یونگی:خدایا دوباره پدرش اینجاس.....
پدرا/ت:سلام دوماد
یونگی:سلام خوش اخلاق(ا/ت گوشت شوگا رو میجود😂)
یونگی:ای ای....سلام باباجون عشق من خوبی؟
......
جی هوپ:به به دوباره این زنه اینجاس خانم هسماسی(واقعا شهرته ها😑😑😐)چطوری؟دوباره اخه زغال شدی
ا/ت:داداش اون چادره😬
جی هوپ:من داداشت نیستما
......
جیمین:به به لباسای تازه مردم تازه پدر تازه....پدرتازه؟....پیشت...پدرته؟
ا/ت:اره😐
جیمین:چرا شبیهش نیس
ا/ت:چون صورتی پوشیده....تغیر کرده... میگی پس پدرمون تازه شده
جیمین:😂😂😂بابای ترو تازه(ا/ت:چشم غره های پرنسس وحشتناک میباشد یونگی:زیرا پرنس میگرخد و فرار میکند)
........
ته ته:عه ا/ت هندوانه نیست اخه
ا/ت:تو عید هندونه میخورن؟
ته ته:اخه یادم میاد تو لباسای هندونه میپوشیدی بعد هندونه میخوردی ابشم میخوردی
ا/ت:اون شب یلداس....
ته ته:عاااا...میدونستما...فقط خواستم ببینم ایکیوت چنده وگرنه من میدونستم مگه نه یونتان
یونتان:.....
ته:باید بزنگم به شوگا😶🙄
.........
کوک:والا من نفهمیدم چرا هی این سفره رو باز میکنین هی میبندین چرا هی میرین خونه همیدیگه خاله بازی میکنین؟
این لباسا چیه اخهههه اه
ا/ت:کم غر بزن
کوک:ایششش میرم بیرون
ا/ت:به بابا و مامانم بی احترامی میکنی اونوقت
کوک:پس...من نرم
ا/ت:اره نرو
کوک:من برم...
ا/ت:برو ببین چی میشه
کوک:من میرم
پدر ا/ت:دوماد داری کجا میری
کوک:پدر میرم گل بچینم
پدر:(نگاه های شکه دار و وحشتناک)تا بدم به....زن خوشگل و خوش اخلاقم🙂
فقط مامااااانننن
ماما:بله پسرم
کوک:میشه یه هویچ بدی
نامی:به به چه هشت سینی
ا/ت:هفت سینه
نامی:چه فرقی داره
......
جین:به بهههه مادرجوننننننن قلمه قلمه قلمه(تو مسابقه ها که مثلا اسم یکی رو صدا میزنن جینم همینطور😑😂)
........
یونگی:خدایا دوباره پدرش اینجاس.....
پدرا/ت:سلام دوماد
یونگی:سلام خوش اخلاق(ا/ت گوشت شوگا رو میجود😂)
یونگی:ای ای....سلام باباجون عشق من خوبی؟
......
جی هوپ:به به دوباره این زنه اینجاس خانم هسماسی(واقعا شهرته ها😑😑😐)چطوری؟دوباره اخه زغال شدی
ا/ت:داداش اون چادره😬
جی هوپ:من داداشت نیستما
......
جیمین:به به لباسای تازه مردم تازه پدر تازه....پدرتازه؟....پیشت...پدرته؟
ا/ت:اره😐
جیمین:چرا شبیهش نیس
ا/ت:چون صورتی پوشیده....تغیر کرده... میگی پس پدرمون تازه شده
جیمین:😂😂😂بابای ترو تازه(ا/ت:چشم غره های پرنسس وحشتناک میباشد یونگی:زیرا پرنس میگرخد و فرار میکند)
........
ته ته:عه ا/ت هندوانه نیست اخه
ا/ت:تو عید هندونه میخورن؟
ته ته:اخه یادم میاد تو لباسای هندونه میپوشیدی بعد هندونه میخوردی ابشم میخوردی
ا/ت:اون شب یلداس....
ته ته:عاااا...میدونستما...فقط خواستم ببینم ایکیوت چنده وگرنه من میدونستم مگه نه یونتان
یونتان:.....
ته:باید بزنگم به شوگا😶🙄
.........
کوک:والا من نفهمیدم چرا هی این سفره رو باز میکنین هی میبندین چرا هی میرین خونه همیدیگه خاله بازی میکنین؟
این لباسا چیه اخهههه اه
ا/ت:کم غر بزن
کوک:ایششش میرم بیرون
ا/ت:به بابا و مامانم بی احترامی میکنی اونوقت
کوک:پس...من نرم
ا/ت:اره نرو
کوک:من برم...
ا/ت:برو ببین چی میشه
کوک:من میرم
پدر ا/ت:دوماد داری کجا میری
کوک:پدر میرم گل بچینم
پدر:(نگاه های شکه دار و وحشتناک)تا بدم به....زن خوشگل و خوش اخلاقم🙂
فقط مامااااانننن
ماما:بله پسرم
کوک:میشه یه هویچ بدی
۱۸.۷k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.