"بازی"
"بازی"
🕶part:45🕶
کیوکو دست از رقص برداشت....رفت کنار لبه ی کشتی میاکو هم رفت کنارش
میاکو:هوی کیوکو...چرا یهو اومدی اینجا و همچین با دقت نگاه میکنی؟
انگار که این دختر تونسته توجه کیوکو...کسی که با همه میتونه فقط یک دوست باشه رو به خودش جلب کرد...شاید کیوکو با همه گرم میگرفت و راحت حرف میزد ولی اینبار احساس میکرد فرق میکنه...اینطور نیست
احساس عجیبی تو دلش ایجاد شد و محو خنده ی دخترک شده بود...دوست داشت باهاش آشنا باشه و حرف بزنه
کیوکو که انگار صدای میاکو رو نشنیده بود اینبار میاکو با صدای بلندتری گفت
میاکو:هووووی کیوکو.... آدم مریض با توعم
کیوکو که انگار به خودش اومده بود جواب میاکو رو داد
کیوکو:هاااا....چته
میاکو:واسه چی اومدی اینجا اینطور به دختره نگاه میکنی...
کیوکو ی لبخند شیطنت آمیزی زد و گفت:خوشکله خو نمیبینیش
میاکو:عاشقش شدی کثافت؟
کیوکو:نمیدونم ولی اگه باهاش آشنا بشم شاید عاشقش بشم؟
میاکو:هوی پسر من یادمه تو حتی روی ایدلا کراش هم نمیزدی...این دختره توجه تورو جلب کرد
کیوکو:این فرق میکنه
میاکو:نه بابا
کیوکو:ارهه...میخوام باهاش آشنا بشم
میاکو:پسر دیوونه نشو
کشتی ها کاملا کنار هم بودن...کلودی و جیمین که بلاخره از همدیگه جدا شدن اومدن و پیش میاکو و کیوکو ایستادن شوگا هم که کلا قید کل جهان رو زده بود حتی نیومد ببینه که چیشده و به لحظاتش با یونگهی ادامه داد که البته یونگهی هم تمایلی به از دست دادن این موقعیت نداشت
دخترک برگشت...و ۴ نفر رو روی کشتی رو به روش دید!
لبخندی زد و جلوتر اومد....انگار میخواست چیزی بگه
با هر قدمی که دختر نزدیک به لبه ی کشتیشون میشد قلب کیوکو تندتر میزد و بیصبرانه منتظر شنیدن صداش بود
_:امممم....مشکلی هست؟احیانا مزاحم که نشدیم؟
لحن مهربون و صدای زیبایی داشت به طوریکه کیوکو حاضر بود برا همیشه بهش گوش بده...هرچند که صدای کیوکو هم خیلی قشنگه
کیوکو خودشو جمع و جور کرد و به خودش حالت جنتلمن مانندی داد و بعد به دخترک جواب داد
کیوکو:درواقع خیلی خوب شد که اومدی....لیدی زیبا میتونم افتخار همراهی با شمارو داشته باشم؟
لبخند دخترک پررنگ تر شد و با همون لحن مهربونش گفت:حتما....خوشحال میشم با همچین مرد جذابی آشنا بشم
جیمین و کلودی واکنشی نشون نمیدادن فقط با خنده نگاشون میکردن و میاکو با قیافه ی مسخره ای نگاشون میکرد بعد رفت و نزدیک کیوکو شد و دم گوشش گفت:یعنی الان باید بهت فوش بدم...دو دقیقه پیش داشتی با من لاس میزدی و از من تعریف میکردی الان این دختره دلتو برد؟
کیوکو:من همچنان میگم تو خیلی خوشکلی...برا من ازین دختره هم خوشکلتری ولی نمیشه تا آخر سینگل بمونم نه؟انگار کیس خوبی پیدا کردم!
🕶part:45🕶
کیوکو دست از رقص برداشت....رفت کنار لبه ی کشتی میاکو هم رفت کنارش
میاکو:هوی کیوکو...چرا یهو اومدی اینجا و همچین با دقت نگاه میکنی؟
انگار که این دختر تونسته توجه کیوکو...کسی که با همه میتونه فقط یک دوست باشه رو به خودش جلب کرد...شاید کیوکو با همه گرم میگرفت و راحت حرف میزد ولی اینبار احساس میکرد فرق میکنه...اینطور نیست
احساس عجیبی تو دلش ایجاد شد و محو خنده ی دخترک شده بود...دوست داشت باهاش آشنا باشه و حرف بزنه
کیوکو که انگار صدای میاکو رو نشنیده بود اینبار میاکو با صدای بلندتری گفت
میاکو:هووووی کیوکو.... آدم مریض با توعم
کیوکو که انگار به خودش اومده بود جواب میاکو رو داد
کیوکو:هاااا....چته
میاکو:واسه چی اومدی اینجا اینطور به دختره نگاه میکنی...
کیوکو ی لبخند شیطنت آمیزی زد و گفت:خوشکله خو نمیبینیش
میاکو:عاشقش شدی کثافت؟
کیوکو:نمیدونم ولی اگه باهاش آشنا بشم شاید عاشقش بشم؟
میاکو:هوی پسر من یادمه تو حتی روی ایدلا کراش هم نمیزدی...این دختره توجه تورو جلب کرد
کیوکو:این فرق میکنه
میاکو:نه بابا
کیوکو:ارهه...میخوام باهاش آشنا بشم
میاکو:پسر دیوونه نشو
کشتی ها کاملا کنار هم بودن...کلودی و جیمین که بلاخره از همدیگه جدا شدن اومدن و پیش میاکو و کیوکو ایستادن شوگا هم که کلا قید کل جهان رو زده بود حتی نیومد ببینه که چیشده و به لحظاتش با یونگهی ادامه داد که البته یونگهی هم تمایلی به از دست دادن این موقعیت نداشت
دخترک برگشت...و ۴ نفر رو روی کشتی رو به روش دید!
لبخندی زد و جلوتر اومد....انگار میخواست چیزی بگه
با هر قدمی که دختر نزدیک به لبه ی کشتیشون میشد قلب کیوکو تندتر میزد و بیصبرانه منتظر شنیدن صداش بود
_:امممم....مشکلی هست؟احیانا مزاحم که نشدیم؟
لحن مهربون و صدای زیبایی داشت به طوریکه کیوکو حاضر بود برا همیشه بهش گوش بده...هرچند که صدای کیوکو هم خیلی قشنگه
کیوکو خودشو جمع و جور کرد و به خودش حالت جنتلمن مانندی داد و بعد به دخترک جواب داد
کیوکو:درواقع خیلی خوب شد که اومدی....لیدی زیبا میتونم افتخار همراهی با شمارو داشته باشم؟
لبخند دخترک پررنگ تر شد و با همون لحن مهربونش گفت:حتما....خوشحال میشم با همچین مرد جذابی آشنا بشم
جیمین و کلودی واکنشی نشون نمیدادن فقط با خنده نگاشون میکردن و میاکو با قیافه ی مسخره ای نگاشون میکرد بعد رفت و نزدیک کیوکو شد و دم گوشش گفت:یعنی الان باید بهت فوش بدم...دو دقیقه پیش داشتی با من لاس میزدی و از من تعریف میکردی الان این دختره دلتو برد؟
کیوکو:من همچنان میگم تو خیلی خوشکلی...برا من ازین دختره هم خوشکلتری ولی نمیشه تا آخر سینگل بمونم نه؟انگار کیس خوبی پیدا کردم!
۳.۱k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.