ازدواج از پیش تعیین شده( پارت۹)
ازدواج از پیش تعیین شده( پارت۹)
حولمو پوشیدم و رفتم بیرون کوک روی تخت نشسته بود
&بیبی سه ساعته اون تو چیکار میکنی
*داشتم فکر میکردم
&به چی
*هیچی ولش کن کجا میخوام بریم
&یه جشن همه خواندان های مافیایی توش هستن خواندان کیم ، خواندان پارک،خواندان جانگ،خواندان مین و...
*برای چی جشن
&هر سال یه جشن همینطوری داریم برای اینکه دور هم جمع بشیم برات یه لباس آماده کردم توی کمد هست برو بپوشش
*باشه
&پوشیدیش پایین منتظرتم
*اوکی
لباس رو پوشیدم (عکس لباس پست بعدی) رفتم پایین
&خیلی بهت میاد امشب همه چشما روی تو هست
رفتیم توی ماشین نشستیم و در طول راه حرف نزدیم رسیدیم داخل یه فرش قرمز پهن بود و کلی عکاس و فیلمبردار دو طرف فرش قرمز بودن کوک از ماشین پیاده شد و در سمت منو باز کرد دستشو حلقه کرد منم دستمو دور دستش حلقه کردم و از روی فرش قرمز رد شدیم رفتیم داخل همونطور که کوک گفت همه نگاه ها روی ما بود
چند نفر آمدن سمتمون
تهیونگ. واو چه همسر زیبایی داری جونگ کوک
&بله دیگه . ایشون همسرم ا.ت هستن خودتون رو معرفی کنید
جین . من کیم سوکجین هستم از خواندان کیم رئیس مافیا هستم
نامجون . من کیم نامجون هستم برادر کوچیک تر جین ورئیس مافیای بعدی
تهیونگ . من کیم تهیونگ هستم برادر کوچکتر جین و نامجون بعد از نامجون من رئیس مافیا میشم
یونگی . من مین یونگی هستم از خواندان مین رئیس مافیا هستم تک فرزندم
جیمین. من پارک جیمین هستم از خواندان پارک رئیس مافیا هستم تک فرزندم
هوسوک . من جانگ هوسوک هستم از خواندان جانگ رئیس مافیا هستم تک فرزندم
*خوشبختم منم ا.ت هستم
جین. جونگ کوک از هممون کوچیک تره ولی زود تر ازدواج کرد ما هنوز مجردیم
&چیه حسودی میکنی
جیمین . بله به تو حسودی میکنیم به خاطر داشتن همچین همسر زیبایی
& تیا که نیومده
تهیونگ. چرا امروز بدبختی
تیا دختر خاله ی جونگ کوک هست همش میچسبه به جونگ کوک توی عروسی ما نبود اما کوک در بارش بهم گفته بود تیا روی کوک کراش داره و هنوز نمیدونه کوک ازدواج کرده
# اوپاااا
هوسوک . امد کوک دیگه فاتحت خوندس داره صدات میکنه
کوک امد نزدیکتر و یک دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو به خودش چسبوند
# اوپا این دختره کیه
& زنمه
# اوپا شوخی نکن
& شوخی نمیکنم
# اوپاااااا چرا ازدواج کردی چرا قلب منو شکستی من تو رو دوست دارم
& اما من دوست ندارم لطفا رو مغزم راه نرو امشب میخوام حسابی با زنم خوش بگذرونم
تیا به من نزدیک تر شد و بهم توهین میکرد
# اوپا تو عاشق این دختر بیریخت شدی خیلی زشته .....
کوک چیزی نمی گفت اما من دیگه طاقت نداشتم رفتم جلو تر نزدیکش شدم و یه سیلی زدم بخش (حقش بود افرین)
حولمو پوشیدم و رفتم بیرون کوک روی تخت نشسته بود
&بیبی سه ساعته اون تو چیکار میکنی
*داشتم فکر میکردم
&به چی
*هیچی ولش کن کجا میخوام بریم
&یه جشن همه خواندان های مافیایی توش هستن خواندان کیم ، خواندان پارک،خواندان جانگ،خواندان مین و...
*برای چی جشن
&هر سال یه جشن همینطوری داریم برای اینکه دور هم جمع بشیم برات یه لباس آماده کردم توی کمد هست برو بپوشش
*باشه
&پوشیدیش پایین منتظرتم
*اوکی
لباس رو پوشیدم (عکس لباس پست بعدی) رفتم پایین
&خیلی بهت میاد امشب همه چشما روی تو هست
رفتیم توی ماشین نشستیم و در طول راه حرف نزدیم رسیدیم داخل یه فرش قرمز پهن بود و کلی عکاس و فیلمبردار دو طرف فرش قرمز بودن کوک از ماشین پیاده شد و در سمت منو باز کرد دستشو حلقه کرد منم دستمو دور دستش حلقه کردم و از روی فرش قرمز رد شدیم رفتیم داخل همونطور که کوک گفت همه نگاه ها روی ما بود
چند نفر آمدن سمتمون
تهیونگ. واو چه همسر زیبایی داری جونگ کوک
&بله دیگه . ایشون همسرم ا.ت هستن خودتون رو معرفی کنید
جین . من کیم سوکجین هستم از خواندان کیم رئیس مافیا هستم
نامجون . من کیم نامجون هستم برادر کوچیک تر جین ورئیس مافیای بعدی
تهیونگ . من کیم تهیونگ هستم برادر کوچکتر جین و نامجون بعد از نامجون من رئیس مافیا میشم
یونگی . من مین یونگی هستم از خواندان مین رئیس مافیا هستم تک فرزندم
جیمین. من پارک جیمین هستم از خواندان پارک رئیس مافیا هستم تک فرزندم
هوسوک . من جانگ هوسوک هستم از خواندان جانگ رئیس مافیا هستم تک فرزندم
*خوشبختم منم ا.ت هستم
جین. جونگ کوک از هممون کوچیک تره ولی زود تر ازدواج کرد ما هنوز مجردیم
&چیه حسودی میکنی
جیمین . بله به تو حسودی میکنیم به خاطر داشتن همچین همسر زیبایی
& تیا که نیومده
تهیونگ. چرا امروز بدبختی
تیا دختر خاله ی جونگ کوک هست همش میچسبه به جونگ کوک توی عروسی ما نبود اما کوک در بارش بهم گفته بود تیا روی کوک کراش داره و هنوز نمیدونه کوک ازدواج کرده
# اوپاااا
هوسوک . امد کوک دیگه فاتحت خوندس داره صدات میکنه
کوک امد نزدیکتر و یک دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو به خودش چسبوند
# اوپا این دختره کیه
& زنمه
# اوپا شوخی نکن
& شوخی نمیکنم
# اوپاااااا چرا ازدواج کردی چرا قلب منو شکستی من تو رو دوست دارم
& اما من دوست ندارم لطفا رو مغزم راه نرو امشب میخوام حسابی با زنم خوش بگذرونم
تیا به من نزدیک تر شد و بهم توهین میکرد
# اوپا تو عاشق این دختر بیریخت شدی خیلی زشته .....
کوک چیزی نمی گفت اما من دیگه طاقت نداشتم رفتم جلو تر نزدیکش شدم و یه سیلی زدم بخش (حقش بود افرین)
۹۶.۶k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.