ازدواج از پیش تعیین شده( پارت۱۰)
ازدواج از پیش تعیین شده( پارت۱۰)
دفعه اخرت باشه بامن اینجوری حرف میزنی و چون ساکتم هرچی از دهنت درمیاد بهم میگی شاید دختر آرومی به نظر بیام اما اگه اون روی سگم بالا بیا هر کاری از دستم برمیاد
نامجون . میگم کوک چه زن باحالی داری تابحال هیچ کس جرعت نکرده بود این کارو با تیا بکنه
&اوهوم
متوجه یه صدایی از پشت شدم یه زن تقریبا پیری بود
زنه. وای دخترم تیا جون چی شده
# مادر این دختره زد تو گوشم
زنه . این دختره کیه
*من همسر جونگ کوکم
زنه . تو چقدر گستاخی چطور جرعت کردی
دستشو بلند کرد تا بهم سیلی بزنه دستشو تو هوا نگه داشتم
* به جای این کارا یکم وقتتون رو برای تربیت بچه ها تون بزارین
دستشو آورد پایین
&عشقم بیا بریم بشینیم پسرا شما هم بیان
رفتیم نشستیم دور یک میز بزرگ بعد از ما چند نفر دیگه هم آمدن و دور اون میز نشستن انگار اونا هم از یه خواندان مافیایی بودن اما چرا کوک مثل بقیه بهشون خوش آمد نمیگفت آروم در گوش کوک گفتم
*اونا کدوم خاندان هستن
کوک هم آروم در گوشم گفت
&خواندان سو هستن رییسشون برادر تیا هست
*یعنی پسرخالته
&اره
*پس چرا انقدر باهم سردین
&اون یه عوضی هست خیلی دختر باز هست و آدمای بیگناه رو میکشه
*خواندان اونا بزرگه ؟
&نه زیادی بزرگ و معروف نیستن
*اسم پسرخالت چیه
&تام
*چرا اسماشون کره ای نیست
&چون دورگه کره ای تایلندی آن پدرشون تایلندی بود
تام. به به سلام پسر خاله خیلی وقته ندیدمت دلم واسه شرط بندی باهات تنگ شده بود
&واقعا پس بیا شرط ببندیم تو بگو سر چی
تام. شنیدم که این دختره زنته ماشالله شیر زنه خواهرمو کتک زده میخوام سر زنت شرط ببندیم اگه من بردم زنت ماله من میشه
&اوکی قبول
من تعجب کرده بودم تهیونگ امد توی گوشم آروم گفت
تهیونگ. نگران نباش همیشه کوک میبره
شروع کردن به بازی کردن و کوک برد
&مثل اینکه هیچ پیشرفتی نکردی
کوک داشت حرف میزد که صدای دعوا امد تیا داشت با یکی از خدمتکار ها دعوا میکرد من پاشدم رفتم جلو
* هوی چته
# تو دخالت نکن گمشو برو
* هوی حرف دهنتو بفهم اینجا طویله نیست که توی گاو توشی اگه میخوای ما ما کنی برو توی طویله خودت
# با احترام با من حرف بزن ها
* شخص خاصی نیستی که بخوام با احترام باهات حرف بزنم
امد جلو تر و خدمتکار رو حل داد منم رفتم موهاشو گرفتم
* خودت خواستی
همونجوری که موهاش تو دستم بود بردمش بیرون و پرتش کردم دم در
* هروقت درست صحبت کردن یاد گرفتی بعد بیا اینجا
رفتم داخل نشستم
تهیونگ . میگم کوک همچین زنی رو از کجا پیدا کردی
&منو و ا.ت قبلا دوست صمیمی بودیم
تهیونگ. چه شانسی داری تو هم خوشگله هم شجاع
من رفتم و دوباره کنار کوک نشستم تقریبا اخرای مهمونی بود من و کوک رفتیم عمارت
.........
دفعه اخرت باشه بامن اینجوری حرف میزنی و چون ساکتم هرچی از دهنت درمیاد بهم میگی شاید دختر آرومی به نظر بیام اما اگه اون روی سگم بالا بیا هر کاری از دستم برمیاد
نامجون . میگم کوک چه زن باحالی داری تابحال هیچ کس جرعت نکرده بود این کارو با تیا بکنه
&اوهوم
متوجه یه صدایی از پشت شدم یه زن تقریبا پیری بود
زنه. وای دخترم تیا جون چی شده
# مادر این دختره زد تو گوشم
زنه . این دختره کیه
*من همسر جونگ کوکم
زنه . تو چقدر گستاخی چطور جرعت کردی
دستشو بلند کرد تا بهم سیلی بزنه دستشو تو هوا نگه داشتم
* به جای این کارا یکم وقتتون رو برای تربیت بچه ها تون بزارین
دستشو آورد پایین
&عشقم بیا بریم بشینیم پسرا شما هم بیان
رفتیم نشستیم دور یک میز بزرگ بعد از ما چند نفر دیگه هم آمدن و دور اون میز نشستن انگار اونا هم از یه خواندان مافیایی بودن اما چرا کوک مثل بقیه بهشون خوش آمد نمیگفت آروم در گوش کوک گفتم
*اونا کدوم خاندان هستن
کوک هم آروم در گوشم گفت
&خواندان سو هستن رییسشون برادر تیا هست
*یعنی پسرخالته
&اره
*پس چرا انقدر باهم سردین
&اون یه عوضی هست خیلی دختر باز هست و آدمای بیگناه رو میکشه
*خواندان اونا بزرگه ؟
&نه زیادی بزرگ و معروف نیستن
*اسم پسرخالت چیه
&تام
*چرا اسماشون کره ای نیست
&چون دورگه کره ای تایلندی آن پدرشون تایلندی بود
تام. به به سلام پسر خاله خیلی وقته ندیدمت دلم واسه شرط بندی باهات تنگ شده بود
&واقعا پس بیا شرط ببندیم تو بگو سر چی
تام. شنیدم که این دختره زنته ماشالله شیر زنه خواهرمو کتک زده میخوام سر زنت شرط ببندیم اگه من بردم زنت ماله من میشه
&اوکی قبول
من تعجب کرده بودم تهیونگ امد توی گوشم آروم گفت
تهیونگ. نگران نباش همیشه کوک میبره
شروع کردن به بازی کردن و کوک برد
&مثل اینکه هیچ پیشرفتی نکردی
کوک داشت حرف میزد که صدای دعوا امد تیا داشت با یکی از خدمتکار ها دعوا میکرد من پاشدم رفتم جلو
* هوی چته
# تو دخالت نکن گمشو برو
* هوی حرف دهنتو بفهم اینجا طویله نیست که توی گاو توشی اگه میخوای ما ما کنی برو توی طویله خودت
# با احترام با من حرف بزن ها
* شخص خاصی نیستی که بخوام با احترام باهات حرف بزنم
امد جلو تر و خدمتکار رو حل داد منم رفتم موهاشو گرفتم
* خودت خواستی
همونجوری که موهاش تو دستم بود بردمش بیرون و پرتش کردم دم در
* هروقت درست صحبت کردن یاد گرفتی بعد بیا اینجا
رفتم داخل نشستم
تهیونگ . میگم کوک همچین زنی رو از کجا پیدا کردی
&منو و ا.ت قبلا دوست صمیمی بودیم
تهیونگ. چه شانسی داری تو هم خوشگله هم شجاع
من رفتم و دوباره کنار کوک نشستم تقریبا اخرای مهمونی بود من و کوک رفتیم عمارت
.........
۶۸.۶k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.