تو رپز بارونی پارت ۱۷
تو رپز بارونی پارت ۱۷
انیا: باشه
اما من رقص بلد نیستم
دامیان: اشکال نداره منم بلد نیستم
انیا: خیله خوب.......
.
.
.
_رقصیدن
.
.
.
_چرخش انیا
.
.
.
_لگد کردن پای دامیان
.
.
همین الان پای دامیان رو لگد کردم ولی هیچی نگفت *
(انیادرحال ذهن خوندن)
کله صورتی به چی فکر می کنی ها 😉*
انیا: هیچی نیست
از وقتی به دامیان گفتم که می تونم ذهن بخونم چیز های مهم رو فکر می کنه این جوری راحت تریم *
دامیان: خوب اهنگ تموم شد
انیا: مثل اینکه من خسته شدم میرم بیرون یکم هوا بخورم
دامیان: برو منم میرم پیش پدرم
.
.
.
.
.
انیا: اخیش چقدر هوا خوبه اونجا احساس سنگینی می کنم
ها؟ چرا احساس می کنم یکی پشتمه
.
.
.
.
_دست مال دردهان گذشتن)
اوم اوم
_بی هوش شدن
ببخشید خیلی طول کشید سر رقص گیر بودم
انیا: باشه
اما من رقص بلد نیستم
دامیان: اشکال نداره منم بلد نیستم
انیا: خیله خوب.......
.
.
.
_رقصیدن
.
.
.
_چرخش انیا
.
.
.
_لگد کردن پای دامیان
.
.
همین الان پای دامیان رو لگد کردم ولی هیچی نگفت *
(انیادرحال ذهن خوندن)
کله صورتی به چی فکر می کنی ها 😉*
انیا: هیچی نیست
از وقتی به دامیان گفتم که می تونم ذهن بخونم چیز های مهم رو فکر می کنه این جوری راحت تریم *
دامیان: خوب اهنگ تموم شد
انیا: مثل اینکه من خسته شدم میرم بیرون یکم هوا بخورم
دامیان: برو منم میرم پیش پدرم
.
.
.
.
.
انیا: اخیش چقدر هوا خوبه اونجا احساس سنگینی می کنم
ها؟ چرا احساس می کنم یکی پشتمه
.
.
.
.
_دست مال دردهان گذشتن)
اوم اوم
_بی هوش شدن
ببخشید خیلی طول کشید سر رقص گیر بودم
۴.۸k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.