سناریو
سناریو
وقتی رفتید استخر و میخواید شنا کنید و لباس باز میپوشید(به عنوان برادر بزرگ )
دراکن
از زبان. ا.ت
من اومدم لب استخر نشستم تا منو دید اومد نشست لب استخر پیشم گف بنظرت خیلی باز نیست منم گفتم نه کن چین عصبانی شد بغلم کرد بردتم خونه گف سریع یه چیز دیگه بپوش منم گفتم نه نوموخام کن چین عصبی ترشد و داد زد خوشت میاد پسرا بهت نگاه کنن منم ترسیدم لباسم رو عوض کردم
مایکی
عصبانی شد و دستت رو گرفت و بردت تو خونه و بهت گفت لباستو عوض کنی ولی گوش نکردی و گفتی نه اونم خودشو کیوت کرد و خواهش کرد تو هم از شدت کیوت بودنش قبول کردی
وقتی رفتید استخر و میخواید شنا کنید و لباس باز میپوشید(به عنوان برادر بزرگ )
دراکن
از زبان. ا.ت
من اومدم لب استخر نشستم تا منو دید اومد نشست لب استخر پیشم گف بنظرت خیلی باز نیست منم گفتم نه کن چین عصبانی شد بغلم کرد بردتم خونه گف سریع یه چیز دیگه بپوش منم گفتم نه نوموخام کن چین عصبی ترشد و داد زد خوشت میاد پسرا بهت نگاه کنن منم ترسیدم لباسم رو عوض کردم
مایکی
عصبانی شد و دستت رو گرفت و بردت تو خونه و بهت گفت لباستو عوض کنی ولی گوش نکردی و گفتی نه اونم خودشو کیوت کرد و خواهش کرد تو هم از شدت کیوت بودنش قبول کردی
۳.۷k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.