فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۵
و چشای لادنو با دستش بست.
جین:ا/ت راست میگفت...برای محافظت از خانواده و مردم باید جادو رو نجات بدیم.
گردنبدو تو دستش محکم میگیره و به سمت شکاف میدوه.جین فقط با خودش یه کلمه رو زمزمه میکنه اونم جادوعه.
جین:حالا وقته پریدنه۱...۲..۳.
جین پرید داخل شکاف.
جین:ا/ت کجا رفته...(در حال حرکت به سمته جلو.)واو...اینجا چقدر زیباعه.
جین وارد منطقه ی میشه که تو خواب ندیده بود.منطقه ی پر از الماس که نورشون مسیرو روشن کرده بود.
جین:اینجا خیلی زیباعه...ولی به پای من نمیرسه.عاح عاح عاح.(در حال خندیدن شیشه پاکنی.😂)ا/ت فکر کنم وقتی اینجارو دیده خیلی خوشحال شده...ای کاش الان پیشش بودم امیدوارم حالش خوب باشه.
جین در حال راه رفتن بود که یهو یه صدا میشنوه.
جین:هی کسی اونجاس؟ا/ت تویی؟
که یهو یه موجود سبز رنگ عجیب غریب به سمتش حمله ور میشه.صورت این موجود شبیه یک خفاشه ولی بدنش شبیه یه کوتوله.
جین:ای واییی...این دیگه چیه واییی کمکککک.(در حال دویدن.)یه لحظه وایسا من قدرت اتیش دارم.
جین مکس میکنه و به سمت اون حیون عجیب برمیگرده و اونو اتیش میزنه.
جین:اهان همینه...کوتوله سوخته خریداریم.(بهش میگه کوتوله سوخته.)اره.
جین به راه خودش ادامه میده تا میرسه به منطقه ی اژده ها.
جین:واییی اینجا اژده ها داره.چقدر باحاله.
یک اژده ها جینو میبینه و به سمتش پرواز میکنه.
جین:ای وای الان چیکار کنم اخه قدرته من اتیشه برای اونم اتیشه ولی بزرگتر فکر کنم وقتشه که من الان کبابشم.
اژده ها میاد و یه غرش کوتاه میکنه البته با یه اتیش ولی به جین نمی خوره.
جین:وایسا ببین قدرت منم اتیش لطفا کاریم نداشته باش.
اژده ها با دیدن اتیش مثل یک حیونه خونگی میشود و زبونشو به بیرون میاره و خودشو برای جین لوس میکنه.
جین:وای...میشه نازت کنم؟
اژده ها به عنوان تایید سرشو تکون میده و جین نازش میکنه.
جین:وای چقدر نازی...رنگت که قرمزه...قدرتت که اتیشه پس اسمتو میزارم اتیشی.
اژده ها از بینیش دود بیرون میده.
جین:وایی..از اسمت خوشت اومد.
اژده ها سر تکون میده.
جین:میشه سوارت شم.
اژده ها بالشو باز میکنه و خودشو به سمت جین خم میکنه و جین سوار اژده ها میشه.
جین:مرسی حالا وقته پروازه.
اژده ها پرواز میکنه.
جین:واییی...هویو...چه کیفی میده.
جین به سمت جلو حرکت میکنه و به دنبال ا/ت میگرده.
جین:وای...اگر ا/ت اینو ببینه خیلی حال میکنه...پس باید زنده بمونه تا بهش نشون بدم.
لایک💫
جین:ا/ت راست میگفت...برای محافظت از خانواده و مردم باید جادو رو نجات بدیم.
گردنبدو تو دستش محکم میگیره و به سمت شکاف میدوه.جین فقط با خودش یه کلمه رو زمزمه میکنه اونم جادوعه.
جین:حالا وقته پریدنه۱...۲..۳.
جین پرید داخل شکاف.
جین:ا/ت کجا رفته...(در حال حرکت به سمته جلو.)واو...اینجا چقدر زیباعه.
جین وارد منطقه ی میشه که تو خواب ندیده بود.منطقه ی پر از الماس که نورشون مسیرو روشن کرده بود.
جین:اینجا خیلی زیباعه...ولی به پای من نمیرسه.عاح عاح عاح.(در حال خندیدن شیشه پاکنی.😂)ا/ت فکر کنم وقتی اینجارو دیده خیلی خوشحال شده...ای کاش الان پیشش بودم امیدوارم حالش خوب باشه.
جین در حال راه رفتن بود که یهو یه صدا میشنوه.
جین:هی کسی اونجاس؟ا/ت تویی؟
که یهو یه موجود سبز رنگ عجیب غریب به سمتش حمله ور میشه.صورت این موجود شبیه یک خفاشه ولی بدنش شبیه یه کوتوله.
جین:ای واییی...این دیگه چیه واییی کمکککک.(در حال دویدن.)یه لحظه وایسا من قدرت اتیش دارم.
جین مکس میکنه و به سمت اون حیون عجیب برمیگرده و اونو اتیش میزنه.
جین:اهان همینه...کوتوله سوخته خریداریم.(بهش میگه کوتوله سوخته.)اره.
جین به راه خودش ادامه میده تا میرسه به منطقه ی اژده ها.
جین:واییی اینجا اژده ها داره.چقدر باحاله.
یک اژده ها جینو میبینه و به سمتش پرواز میکنه.
جین:ای وای الان چیکار کنم اخه قدرته من اتیشه برای اونم اتیشه ولی بزرگتر فکر کنم وقتشه که من الان کبابشم.
اژده ها میاد و یه غرش کوتاه میکنه البته با یه اتیش ولی به جین نمی خوره.
جین:وایسا ببین قدرت منم اتیش لطفا کاریم نداشته باش.
اژده ها با دیدن اتیش مثل یک حیونه خونگی میشود و زبونشو به بیرون میاره و خودشو برای جین لوس میکنه.
جین:وای...میشه نازت کنم؟
اژده ها به عنوان تایید سرشو تکون میده و جین نازش میکنه.
جین:وای چقدر نازی...رنگت که قرمزه...قدرتت که اتیشه پس اسمتو میزارم اتیشی.
اژده ها از بینیش دود بیرون میده.
جین:وایی..از اسمت خوشت اومد.
اژده ها سر تکون میده.
جین:میشه سوارت شم.
اژده ها بالشو باز میکنه و خودشو به سمت جین خم میکنه و جین سوار اژده ها میشه.
جین:مرسی حالا وقته پروازه.
اژده ها پرواز میکنه.
جین:واییی...هویو...چه کیفی میده.
جین به سمت جلو حرکت میکنه و به دنبال ا/ت میگرده.
جین:وای...اگر ا/ت اینو ببینه خیلی حال میکنه...پس باید زنده بمونه تا بهش نشون بدم.
لایک💫
۳.۴k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.