پارت ۸۵
خانومه یه نگاه به من کرد و گفت:حیف نامزد داری وگرنه همینجا عقد شماهم با برادر زادم میگرفتم و آه درد ناکی کشید
پسرش قیافه بانمکی داشت چشمای عسلی با موهای خرمایی و صورتی کشیده که ته ریش داشت پسره به دقت صورت منو کند و کاو میکرد سرمو به معنای چیه تکون دادم که لبخندی زد و سرش رو انداخت پایین برسام که انگار دیده بود
رو به خانومه گفت :
خانوم تا دهن پس تو جر ندادم ببرش
خانومه گفت: واه واه واه چه بد اخلاق دخترم یه تجدید نظر کنا این بدرد زندگی مشترک نمیخوره
قهقه زدم که برسام با چشمای به خون نشسته نگام کرد خنده از لبم رفت و با ابرو های بالا رفته بهش نگاه کردم تا حالا اینقدر عصبی ندیده بودمش
رو به خانومه گفت : بله شما درست میگین بفرمایید
خانومه گفت: حیف همچین دسته گلی
برسام الله اکبری گفت و نفس عمیقی کشید منم آدم بشو نبودم به کل کلشون میخندیدم پسره خانومه دستش رو گذاشت روی شونه برسام و
گفت داداش شرمندتم این مادر من هر جا میره میخواد واسه من زن بگیره
کار همیششه و رو به مادرش گفت مامان جان بریم
از ما دور شدن
پسرش قیافه بانمکی داشت چشمای عسلی با موهای خرمایی و صورتی کشیده که ته ریش داشت پسره به دقت صورت منو کند و کاو میکرد سرمو به معنای چیه تکون دادم که لبخندی زد و سرش رو انداخت پایین برسام که انگار دیده بود
رو به خانومه گفت :
خانوم تا دهن پس تو جر ندادم ببرش
خانومه گفت: واه واه واه چه بد اخلاق دخترم یه تجدید نظر کنا این بدرد زندگی مشترک نمیخوره
قهقه زدم که برسام با چشمای به خون نشسته نگام کرد خنده از لبم رفت و با ابرو های بالا رفته بهش نگاه کردم تا حالا اینقدر عصبی ندیده بودمش
رو به خانومه گفت : بله شما درست میگین بفرمایید
خانومه گفت: حیف همچین دسته گلی
برسام الله اکبری گفت و نفس عمیقی کشید منم آدم بشو نبودم به کل کلشون میخندیدم پسره خانومه دستش رو گذاشت روی شونه برسام و
گفت داداش شرمندتم این مادر من هر جا میره میخواد واسه من زن بگیره
کار همیششه و رو به مادرش گفت مامان جان بریم
از ما دور شدن
۸.۶k
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.