پارت ۸۴ قسمت ۱

در خونه رو باز کردم که با چهارتا چشم روبرو شدم برسام و رادوین بودن منو هلی از بالا تا پایینشون رو از نظر گذروندیم که برسام و رادوین باهم گفتن سلام برسام گفت میتونیم دوتا خانم جذاب رو تا عروسی همراهی کنیم و دستشون رو جلومون گرفتن
به هلی نگاه کردم و یه چشمک به زدم خدا رو شکر گرفت منظورمو و عین خودم دست پارنترشو پس زد و گفت : خیر نمیتونین همراهی کنین قولشو به یکی دیگه دادم
خندیدم و گفتم برو عقب برسام میخوام برم با ابروهاش رو توهم برد و
گفت قولش رو به کی دادی؟!

دست انداختم دور کمر هلی و گفتم: به عشق خودم هلی
به هلی نگاه کردم که هلی چشمک زد و در خونه رو بست منظورش گرفتم
گفت 123 زود باش
پسرا رو هل دادیم و به سمت ماشین دویدیم سوار شدم و گازش رو گرفتم
و غش غش خندیدیم

.....................


رسیدیم به تالار از ماشین پریدیم پایین
و خودمونو رسوندیم داخل سالن
چهار پنج نفر وسط بودن وسایلا مونو گذاشتیم روی یه میز و با همه سلام احوال پرسی کردیم و بلند شون کردیم که بریم وسط در عرض 10 دقیقه صدای کل و جیغ خانوما توی سالن پیچید
وقتی پیست رقص حسابی گرم شد گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به برسام
گفت: جانم
گفتم : سلام عزیزم میشه بیای اول تالار زنونه
گفت : چیزی شده
گفتم: نه اتفاقی نیافتاده یه فلش آهنگ هست زحمت بکش بده به دی جی بگو که بعد از ورود عروس و دوماد بزاره
گفت : چشم اومدم دَم دَر ایستاده بودم که یه خانومه اومد سمتم بالبخند بهم سلام کرد و گفت :ماشالله چه قد و بالایی چه زیبایی شما چه خوش برخوردی لبخند زدم و
گفتم: سلام نظر لطفتونه تک خنده ای کردم و گفتم: حالا این تعریفات شما از من بخاطر چیه