از سرزمینی میآمد

از سرزمینی می‌‌آمد
که مردمانش
دوستت دارم را
با دوست داشتنی‌ترین لهجه‌ها می‌‌گفتند
و دلی‌ اگر می‌لرزید
یا کنارِ عشق بود
یا به راهِ عشق
و هر بار که دلش می‌شکست
ریسه می‌‌رفت
می‌خندید
بوسه‌ای میداد
و می‌‌گفت :
عاشقان چنین اند
بی‌ رحمانه می‌‌سوزند !
بی‌ رحمانه تر‌ می‌‌سازند !
دیدگاه ها (۲)

شکستن قلب انسان ها ، اصلا کار دشواری نیست و از دست همه برمی ...

گاهی دِلت می‌خواهد برای یک نفر یک جورِ خاص مهربان باشی...برا...

کعبه منمقبله منم ....سوی من آرید نماز! کآن صنم قبله نما، خم...

یک دلِ سیر نگاهت را میخواهم،یک دلِ سیر آغوشت را...لمس دستانت...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

رمـان: زخٰم عشق تـوپارت دوم🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط