جونگکوک سونگ جونگ کی

𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝓽 ¹⁷


جونگکوک : سونگ جونگ کی!

نابی رفت کنار کوک : خیلی عصبانیه ؟

_________________________________________________________

جونگکوک : الان حد عصبانیتشو متوجه میشیم!

جونگکوک دکمه آیفون رو زد و جونگکی وارد شد و یونجون در رو واسش باز کرد ؛

جونگ کی با عصبانیت یقه کوک رو گرفت و گفت : چه فکری با خودت کردی !

نابی : اوپا...

جونگ کی : ساکت شو این موضوع به تو مربوط نیست !

جونگکوک نیشخندی میزنه و میگه : تو فکر کردی اینجا خونه خالته کلتو کردی  اومدی داخل؟

نابی : جونگکوکا ...

جونگ کی مشت محکمی به صورت جونگکوک می‌زند و جونگکوک هم متقابلن آفند می‌کند!
دعوای بینشون داشت به جاهای باریک کشیده میشد و حرف های نابی هم هیچ اثری روشون نداشت تا اینکه نابی چاقویی گرفت و گذاشت زیر گردنش : تمومش کنید وگرنه ...

جونگکوک و جونگ کی توجهشون رو به نابی دادن :نابیا

جونگکوک : احمق کوچولو اون وسیله اسباب بازی نیست بزار زمین !

جونگکی :دختره دیوانه ...خودت میفهمی داری چه غلطی میکنی ؟

نابی : یاع اوپا بس کن من اینکار رو برای نجات جون خودم و بچم کردم !

جونگ کی : بچه ؟

نابی : من از پارسیا باردارم !

جونگکوک تازه فهمید اون کسی که نابی بهش بدنش رو تقدیم کرد مردای کثیف نبودن اوم آدم عشقش بود !

جونگ کی : نابیا تو چه غلطی کردی؟
دیدگاه ها (۲)

𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋𝓟...

𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋𝓟...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط