𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝓽 ¹⁵
جونگکوک دستی به سرش کشید و روبه دختر گفت :بیا میخوام اتاقتو نشونت بدم!
نابی :اتاقم؟
_________________________________________________________
جونگکوک از داخل کشوی میزش برگه ای رو درآورد : این رو یکی از منابعم واسم فرستاده احمق کوچولو ...قراره سرتو کنن زیر آب !
نابی با بهت گفت : چرا ؟
جونگکوک :منم دنبال همینم ...هروقت فهمیدم شک نکن بهت میگم ، البته اگه تا اون موقع زنده بمونی .
جونگکوک و یونجون اتاق رو ترک کردن و نابی رو با تهیونگ و نامجون تنها گذاشتن .
نابی : انتظار داره من باهاش تویه خونه باشم ، واقعا که !
تهیونگ : این بهترین راهه.
نابی : بهترین راه؟
نامجون : تهیونگ راست میگه این بهترین و امن ترین راهه ...اینجا جونگکوک هست، اگر هم نگران حوصله به فاخ رفتت هستی یا به کوکی بی اعتمادی مشکلی نیست من و تهیونگ و جیمین یا حتی جیسو (خواهر ته و نامی و جین) و میونگ جو (خواهر جیمین) بهت زود به زود سر میزنیم !
نابی : خب این چه ربطی داره؟
تهیونگ :ربطش تو وجود جونگکوکه !
نابی : وجود جونگکوک؟
تهیونگ : هیچ کس نمیتونه بخاطر جونگکوک و آلن فمیلی هم که شده حتی به اینجا نزدیک بشه ...اگر هم کسی بیاد سیستم امنیتی و بادیگارد های اینجا اون رو به هفتاد قسمت نامساوی تقسیم میکنن!
نابی : جونگ کی و پدرم چی؟ اونها رو چیکار کنم ؟اصلا اگه اینجوری همکارمون لوبره ...
نامجون : درسته جونگ کی هیونگ اصلا از جونگکوک خوشش نمیاد اما من واسش توضیح میدم ...نگران این موضوع هم نباش همکار ها منابع ما در شرکت دی اف و هسونگ این موضوع رو پوشش میدن.
..........................................................................................
نابی سه بار پشت سر هم درب اتاق جونگکوک رو میزنه و وارد میشه ؛
نابی با دیدن صحنه مقابلش خیلی شکه شده بود ،جونگکوک با بغض و عصبانیت گفت : مگه بهت اجازه دادم بیای داخـــــل؟
نابی : گریه هم میکنی ؟ فکر میکردم احساساتت رو کشتی !
جونگکوک نیشخند دردناکی میزند و میگوید : تو هیچی نمیدونی !
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝓽 ¹⁵
جونگکوک دستی به سرش کشید و روبه دختر گفت :بیا میخوام اتاقتو نشونت بدم!
نابی :اتاقم؟
_________________________________________________________
جونگکوک از داخل کشوی میزش برگه ای رو درآورد : این رو یکی از منابعم واسم فرستاده احمق کوچولو ...قراره سرتو کنن زیر آب !
نابی با بهت گفت : چرا ؟
جونگکوک :منم دنبال همینم ...هروقت فهمیدم شک نکن بهت میگم ، البته اگه تا اون موقع زنده بمونی .
جونگکوک و یونجون اتاق رو ترک کردن و نابی رو با تهیونگ و نامجون تنها گذاشتن .
نابی : انتظار داره من باهاش تویه خونه باشم ، واقعا که !
تهیونگ : این بهترین راهه.
نابی : بهترین راه؟
نامجون : تهیونگ راست میگه این بهترین و امن ترین راهه ...اینجا جونگکوک هست، اگر هم نگران حوصله به فاخ رفتت هستی یا به کوکی بی اعتمادی مشکلی نیست من و تهیونگ و جیمین یا حتی جیسو (خواهر ته و نامی و جین) و میونگ جو (خواهر جیمین) بهت زود به زود سر میزنیم !
نابی : خب این چه ربطی داره؟
تهیونگ :ربطش تو وجود جونگکوکه !
نابی : وجود جونگکوک؟
تهیونگ : هیچ کس نمیتونه بخاطر جونگکوک و آلن فمیلی هم که شده حتی به اینجا نزدیک بشه ...اگر هم کسی بیاد سیستم امنیتی و بادیگارد های اینجا اون رو به هفتاد قسمت نامساوی تقسیم میکنن!
نابی : جونگ کی و پدرم چی؟ اونها رو چیکار کنم ؟اصلا اگه اینجوری همکارمون لوبره ...
نامجون : درسته جونگ کی هیونگ اصلا از جونگکوک خوشش نمیاد اما من واسش توضیح میدم ...نگران این موضوع هم نباش همکار ها منابع ما در شرکت دی اف و هسونگ این موضوع رو پوشش میدن.
..........................................................................................
نابی سه بار پشت سر هم درب اتاق جونگکوک رو میزنه و وارد میشه ؛
نابی با دیدن صحنه مقابلش خیلی شکه شده بود ،جونگکوک با بغض و عصبانیت گفت : مگه بهت اجازه دادم بیای داخـــــل؟
نابی : گریه هم میکنی ؟ فکر میکردم احساساتت رو کشتی !
جونگکوک نیشخند دردناکی میزند و میگوید : تو هیچی نمیدونی !
۵.۵k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.