BTS, Roman

#زندگی_من
#ادامه_پارت_هفدهم

من- این چه صحنه ای بود! خدایا ذهن منحرف من و آروم کن!

دستام و به صورتم میمالیدم. خیلی خجالت آورد بود! دیگه نمیتونم تو روش نگاه کنم! خیلی بد بود!
[خب، آروم باش.. تو جیزی ندیدی.. آره!]
دیگه طبقه بالا نرفتم، چون اتاقم کنار اتاقش بود، میترسیدم دوباره همچون صحنه ای رو ببینم.
چند دقیقه بعد صدای زار زدم از بالا پیومد. یکم نگران شدم، اما با خودم گفتم نیاز داره یکم گریه کنه. این چند روز حتما نتونسته گریه کنه، پس به حال خودش رهاش کن.
[دیگه صدایی نمیاد!! حتما خودکشی کرده!!] بدو بدو رفتم طبقه بالا. فکر کردم واقعا خودکشی کرده باشه. تمام اتاقش و از نظر گذروندم[نه، هیچی اینجا نیست] سمتش رفت و صورتش و بررسی کردم.[چه بلایی سر خودش آورده!]
جگرم داشت ریش ریش میشد. نباید همچین اتفاقی براش میوفتاد.
..
استرس گرفته بود[اَه پس این جعبه کجااس! اها، پیداش کردم] از پله ها بالا رفتم.
یک بسته پد ضدعفونی رو برداشتم و روی زخماش کشیدم

یوشی- آی آروم.
من- میسوزه؟
یوشی- آره خیلی
من- چرا همچین کاری کردی خب!
یوشی- وقتی عصبی میشم دست خودم نیست.

دیگه سکوت کردم. چقدر آدم میتونه کله خر باشه خب! غرق ضدعفونی کردن زخمای صورتش بودم.

یوشی- آی آی آی.. اَه اصلا نمیخوام. دلم داره ریش ریش میشه

دست مو پس زد.

من- چی میگی! بزار ضدعفونی کنم دیگه !
یوشی- نمیخوام، خودشون خوب میشن
من- با این زخمایی که من میبینم تا دو هفته هستن.

تو آینه نگاه کرد. چهره ی خیلی غمگینی گرفت.

یوشی- عیب نداره، مهم نیست
من- مطمئنی؟
یوشی- آره
من- ولی من نمیتونم یکی رو اینطوری توی خونم ببینم، عصبی میشم.
یوشی- لطفا، سرم نبض گرفته. لطفا پیله نکنید
(با پوزخند)من- چی یهو مودب شدی!

بهم نگاه زیر چشمی کرد. اوه! نباید بهش این اجازه رو بدم که زیرچشی نگام کنه. خودم و جمع و جور کردم تا دوباره باهاش شوخی نکنم.

من- وقت خوابه، بگیر بخواب.
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی