BTS, Roman

#زندگی_من
#پارت_هجدهم

با کسلی جواب داد

یوشی- چشم اقا.. بابت کمکتون ممنون.

توی چشاش خیره شدم، چشاش پر از حرف بود، پر از دل دردی، پر از عذاب.. با دقت توی عمق چشاش خیره بودم. دلم به حالش سوخت. خیلی گناه داشت، دوست نداشتم کسی رو اینطوری ببینم.
از اتاقش خارج شدم. دیگه نباید بیشتر از این توی کارش دخالت میکردم. دوست نداشتم مزاحم باشم.
از روی میزم شیشه شراب و برداشتم و یک پیک توی جام ریختم.
لب تراز ایستادم و به نگهبانا خیره شدم.
پند دقیقه بعد حس کردم کسی بدون‌چراغ قوه داره میاد اینطرف. اول نگران شدم، ولی وقتی دیدم یوشی آروم‌شدم.
داخل اتاق شدم و یواشکی بهش خیره شدم.. میخواستم ببینم نصف شب چیکار میخواد بکنه، که دیدم به اتاقش و اتاق من خیره شده. ضایع بود که داره اتاقا رو با هم مقایسه میکنه اما بعدش لبخند دندون نمیایی زد و روی صندلی نشست.
کمکم سر شو روی میز گذاشت و خوابید.
رفتم پیشش. دست به سرش کشیدم و موهای بلندش و از روی صورتش کنار زدم.
راید استایل بغلش کردم و بردمش داخل اتاقش.
نگاهی به اطراف کردم[باید یکم اینجا رو خوب کنم. دوست ندارم احساس بدی توی خونه من داشته باشه] پتو رو روش کشیدم و پنجره شو بستم. هوا شبا تاریک میشد، ممکنه سرما بخوره.
کنارش نشستم. چه چهره ی معصومی! چطور خدا دلش اومد همچین کاری با همچین دختر بچه ای کرد! سرش و بوسیدم.

من- بهت قول میدم هیچوقت تنهات نذارم. بهت قول میدم تا وقتی که اینجا هستی اجازه ندم کسی بهت نزدیک شه.
(ویو یوشی. ادامه)
تق تق تق..

تهیونگ- یوشی بیا پایین!

یعنی چه خبر شده!!! چرا تهیوهنگ داره بیدارم میکنه!!!؟

من- بله بله اقا. الان میام

درب و باز کردم. ع نیست که!
از پله ها گذر کردم، توی آشپز خونه داشت صبحونه میخورد.[ مگه ساعت چنده!؟ هییییی! ساعت ۱۰:۰۰ شدههه!]
بدو بدو رفتم سمت تهیونگ.

من- ببخشید اقا! عذر میخوام

جلوش مدام خم و راست میشدم که کلافه حرف مو قطع کرد

تهیونگ- اَه اینقدر عذر خواهی نکن! خوشم نمیاد!

صاف ایستادم

من- چشم. بِبَ..

زیر چشی نگام کرد.[خب خفه شو دیگهههههه!] سکوت کردم و سرم و پایین انداختم. روشو ازم گرفت

تهیونگ- لباس داری؟
من- بله!؟
تهیونگ- سریع برو حاضر شو،، باید بریم جایی.
[یعنی کجا میتونه باشه!!؟]
تهیونگ- زود.
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
دیدگاه ها (۰)

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS, Roman

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۶

Between the Tides³²یک هفته بعد تهیونگتو دفترم بودم تق تق تق ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط